تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلًا ﴿المزمل آیه ١٩﴾
این هشدار و تذکرى است، پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمیگزیند!

مرحوم آیت الله محمدتقی بهجت فومنی میفرمایند:

قرآن،انسان را به غایت کمال انسانی می رساند،ما قدردان قرآن و عدیل آن ،اهل بیت علیهم السلام نیستیم.

کسی آشنا به قرآن است که زیادتر در آن تدبر کند.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی (ع)» ثبت شده است

حدیث روز

۰۴
اسفند

قال الامام علی - علیه السّلام - : یَکتَسِبُ الصّادقُ بصِدقِهِ ثلاثاً، حُسن الثّقَةِ بِهِ، و المحَبَّةَ لَهُ و المَهابَةَ عَنهُ.


امام علی - علیه السّلام - فرمود: انسان راستگو به واسطه راستگوئی، سه چیز را به دست می آورد: 

1- حسن اعتماد و اطمینان دیگران به او، 2- محبت دیگران به سمت او جلب می شود، 3- هیبت او دلهای دیگران را تسخیر می کند.

منبع:

«غرر الحکم، ص 218، ح 4358»

  • علیرضا روحانی

نکته سوم

 ربیع بن خُثیم- همین خواجه ربیع که مقبره او در مشهد است و مردم به زیارت او می‏روند- از زهّاد و عبّاد و از شیعیان امیرالمؤمنین است اما یک شیعه کم‏بصیرتی، خیلی عابد بود اما کم بصیرت. با یک عده‏ای می‏آمدند خدمت امیرالمؤمنین: «یا امیرَالْمُؤْمِنینَ! انّا شَککنا فی هذَا الْقِتالِ» حقیقت این است که ما شک داریم با اینها بجنگیم. از طرفی هم نمی‏خواهیم از تو جدا بشویم، به ما یک مأموریت دیگری غیر از جنگیدن با اینها بده. این بود که امیرالمؤمنین به او مأموریت یک سرحد را داد. گفت بسیار خوب، آنجا با کافران می‏جنگیم خیالمان راحت است، ولی اینجا با مسلمین باید بجنگیم، شک داریم و در دل ما وسوسه است. مردی مثل ربیع بن خثیم چنین می‏گوید.

افراد دیگری حتی مثل هاشم بن عتبة بن مرقال در رکاب علی بودند ولی دستشان می‏لرزید.

البته در این میان مردمی هم بودند با بصیرت کامل. در رأس آنها جناب عمار بن یاسر بود. عمار می‏جنگید و می‏گفت دیروز بر تنزیل قرآن جنگیدیم امروز بر تأویل قرآن می‏جنگیم. وقتی که پرچم معاویه با شعارهای ظاهری قرآن نمایان شد، عمار گفت شهادت می‏دهم که میان این پرچمها و پرچمهایی که در بدر و احد با آنها جنگیدیم هیچ تفاوتی نیست. این مرد وزنه‏ای بود در سپاه امیرالمؤمنین. وقتی که عمار شهید شد عده‏ای بیشتر ایمان پیدا کردند چون عمار کسی بود که همه روایتی را درباره او می‏دانستند و این روایت میان همه اصحاب پیغمبر و تابعین و مردم کوفه و شام متواتر بود. در روزی که مسجد مدینه را می‏ساختند و پیغمبر اکرم تازه به مدینه آمده بودند و عمار تازه از مکه آمده بود، عمار به سبب آن شوق و شور و ایمانی که داشت در سنگ‏کشی برای بالا بردن دیوار مسجد دو برابر دیگران سنگ برمی‏داشت. عرق کرده و خسته بود و در عین حال شعار می‏داد و شعر می‏خواند و می‏آمد. پیغمبر اکرم نگاهی به او کردند و تبسمی نمودند، بعد فرمودند: وَیحَک یا عَمّارُ تَقْتُلُک الْفِئَةُ الْباغِیةُخوشا به حال تو ای عمار که گروه سرکش تو را می‏کشند...

  • علیرضا روحانی

نکته دوم

 تعجب است! انسان می‏گوید پیراهن عثمان در شام به دست معاویه چه می‏کند؟! این یک امر تصادفی و اتفاقی نبود، یک امر پیش‏بینی شده بود. عثمان زنی دارد به نام نائله که اتفاقاً این زن نصایح خوبی به عثمان کرد. به او می‏گفت تو حرف علی را بشنو، علی را دشمن خودت خیال نکن. علی هرچه که می‏گوید حقیقت را می‏گوید، خیر تو را می‏گوید و خیر مسلمین را، حرف مروان را گوش نکن، ولی او حرف مروان را گوش می‏کرد. وقتی ریختند و می‏خواستند عثمان را بکشند این زن خودش را انداخت روی بدن عثمان که مانع بشود. یک شمشیری که می‏آمد یک انگشت این زن هم بریده شد. همان انگشت را هم بردند شام برای معاویه. بعد این پیراهن را برد از کنار منبر خودش آویزان کرد، آن انگشت بریده را هم سنجاق کرد، شروع کرد های ‏های گریه کردن: خلیفه مظلوم کشته شد، ایها الناس! انتقام، انتقام؛ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً. حالا جهالت هم کمک می‏کند: یک کسی هم نپرسید که قرآن می‏گوید هرکسی مظلوم کشته شد ما به ولی او اختیار می‏دهیم که بیاید خونخواهی کند، به تو چه؟! تو که ولی دم عثمان نیستی! اما باز جهالت و نادانی. مردم هم آمدند. چقدر پای منبر معاویه بر عثمان مظلوم به قول خودشان گریه کردند! چقدر از مردم اشکها گرفت!

  • علیرضا روحانی

بی‌تردید قرآن کریم، کلام آسمانی و وحیانی است و اگر انسان بخواهد کلام خدا را بخواند و یا گوش دهد باید تنها سراغ قرآن برود و از سوی دیگر تنها معجزه? ماندگار الهی و حجت خداوند به شمار می‌آید.

بی‌گمان آشنایی و بهره‌مندی کامل و همه جانبه در تمامی عرصه‌های زندگی نیازمند تفسیر و تبیین از سوی قرآن شناسان است. از این رو پیامبر اسلام ـ‌که خود امین وحی و مفسر اصلی آن به شمار می‌آید‌ـ هنگام عزم رحیل در مناسبت‌های مختلف با بیانات گونه‌گون (از جمله حدیث ثقلین)، علی و یازده فرزندش را هم عِدل قرآن و به عنوان دو گوهر گرانبها در میان امت مسلمان معرفی کرد.

قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن نمی‌تواند به غرض و فلسفه وجودی خود دست یازد. ارتباط میان عترت و قرآن دو سویه است، از طرفی قرآن اهل بیت را والاترین انسانها معرفی می‌کند و از سویی آگاه‌ترین انسانها به معارف و حقایق قرآن، اهل بیت«علیهم‌السلام» می‌باشند.

این نوشته که به مناسبت اسم گذاری سال (1379)، به نام مبارک مولا امیر مؤمنان علی(ع) نگاشته شده، قصد دارد گوشه‌هایی از فرمایشان آن حضرت را درباره قرآن مورد بررسی قرار دهد.

پیش از آغاز مطلب یاد‌آوری نکاتی سودمند خواهد بود. 

الف‌ـ آنچه در این نوشته ملاحظه می‌شود در محدوده نهج‌البلاغه است و چون مطالب نهج‌البلاغه زیاد بوده برخی از آنها گزینش شده است.

ب‌ـ تلاش شده در ذیل کلمات آن حضرت گفته‌های شارحان معروف نهج البلاغه همانند ابن ابی الحدید معتزلی، ابن میثم بحرانی، محقق خوئی و علامه جعفری مورد استفاده قرار گیرد.

ج‌ـ افزون بر آدرس فرمایشات آن حضرت بر اساس نهج‌البلاغه در پانوشته از کتاب‌های دیگر نیز آدرس داده شده که از جهت سند و اعتبار، قوت بیشتری داشته باشد.

د‌ـ تمامی مطالب تحت یازده عنوان کلی آمده است:

1. جایگاه اهل بیت«علیهم‌السلام» در قرآن 2. برخی از وظایف ما در رابطه با قرآن 3. قرآن محوری علی(ع) 4. تبیین ویژگی‌های قرآن 5. هشدار نسبت به تحریف قرآن 6. نهی از مناظره با قرآن 7. خداشناسی در قرآن 8. راه مستقیم 9. جامعیت قرآن 10. آثار پیروی از قرآن 11. شِکوه از غربت قرآن.

  • saeed qasemi