تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلًا ﴿المزمل آیه ١٩﴾
این هشدار و تذکرى است، پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمیگزیند!

مرحوم آیت الله محمدتقی بهجت فومنی میفرمایند:

قرآن،انسان را به غایت کمال انسانی می رساند،ما قدردان قرآن و عدیل آن ،اهل بیت علیهم السلام نیستیم.

کسی آشنا به قرآن است که زیادتر در آن تدبر کند.

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن کریم» ثبت شده است

آیت الله وحید خراسانی -حفظه الله- :


"همه تان از امروز تصمیم بگیرید:

هر روز به قدری که برایتان میسّر است قرآن بخوانید، اما به این کیفیت، یعنی از اول که شروع می کنید نصف جزء، یک جزء، هر چه توانستید. نیت کنید این قرآن را  برای امام زمان بخوانید و این هر روز ترک نشود.

خلاصه خودتان اهل فهمید، اگر دوره سال هر روز، آن هم قرآن را چون عزیزتر از قرآن پیش امام زمان گوهری نیست، این قرآن را که کلام الله است، تلاوت کنید، آن هم هدیه به او کنید، این ها همه در دفتر شما ثبت می شود.

  • علیرضا روحانی
1. لؤلؤ و مرجان
«یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ».[1] 
و خارج کرد از آن دو دریا، لؤلؤ و مرجان را. 
از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت است که منظور از «لؤلؤ و مرجان» امام حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ است.[2]

2. عروة الوثقی
«... فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها...».[3]
به رشتة محکم و استواری چنگ زده و هرگز گسسته نخواهد شد. 
امام باقر ـ علیه السّلام ـ از حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: هرگاه می‌خواهید به رشتة محکمی چنگ بزنید، پس به ولایت بگیرید علی و حسن و حسین را.[4]

3. پیروزی بزرگ
«یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً».[5] 
می‌گویند: ای کاش ما هم با آنها بودیم و به رستگاری بزرگی می‌رسیدیم. 
امام رضا ـ علیه السّلام ـ به «ریّان بن شبیب» فرمود: ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در مکان‌های بنا شده در بهشت با پیامبر و خاندانش باشی، پس قاتلان حسین ـ علیه السّلام ـ را لعنت نما، ای پسر شبیب! اگر دوست داری به ثواب کشته‌شدگان در راه حسین برسی پس چون او را یاد کنی بگو: «ای کاش با آنان بودم و به پیروزی و کامیابی بزرگی می‌رسیدم».[6]
  • saeed qasemi

پیامبـر اکرم(ص) فرمـود: ((مـن دو چیز گرانمایه در میان شما به یادگار مى نهم:

کتاب خدا و خاندانـم. ایـن دو هرگز از یکدیگر جدا نمـى شـوند تا آنکه در قیامت کنار حوض کوثر بر مـن وارد آیند.)) ایـن حدیث به حـدیث ثقلیـن معروف شـد و تمـام فـرقه هاى مسلمیـن آن را در کتب معتبر خویـش نقل کردند; اما به فرموده خمینى کبیر ((خودخـواهان و طاغوتیان قرآن کریـم را وسیله اى ساختند براى تداوم بخشیدن به حکومتهاى غاصب و ضد قرآنى خویـش و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق آن را, که سراسـر قـرآن را از پیامبـر اکرم(ص) دریافت کرده بـودند, با بهانه هاى گونه گـون عقب زدنـد و با تـوطئه کثیف خـود, در حقیقت قـرآن را از صحنه خـارج کـردنـد.))

ممکـن است بپرسید: آیا فهم قرآن تنها در تـوان معصومان (علیهم السلام) است و دیگـر مردم حق ندارنـد, بـدون مـراجعه به روایات اهل بیت, از قـرآن بهره گیـرنـد؟ در پاسخ بایـد گفت: ما ماننـد اخبـارىها نیستیـم که فهم قـرآن را یکسـره مخصــوص اهل بیت (علیهم السلام) بدانیـم; بخشى از آیات محکمات و بینات نامیده مى شـود و هر کـس, به شرطـى که با زبان عربـى و شاءن نزولها و یک سلسله مباحث لازم دیگر به طـور صحیح آشنایى کافى داشته باشد مى تـواند از آن بهره گیـرد; امـا مـى دانیـم که آیـات قـرآن دو دسته انـد: محکمــات و متشابهات. براى فهم آیات متشابه جز تمسک به راسخان در علـم اهل بیت (علیهم السلام) راهى نیست.


      طبق تصریح شیعه و سنـى, قرآن کریـم در مـوارد متعددى به مقام و مـوقعیت اهل بیت (علیهم السلام) و عصمت و طهارت و ولایت آنها اشاره کرده است. در ایـن فرصت, آن دسته از روایات سالار شهیـدان حضرت ابى عبدالله الحسیـن(ع) در باره برخى از آیات قرآن کریـم, که در خصـوص اهل بیت عصمت (علیهم السلام) وارد شده, مـورد تـوجه قرار مى دهیم و جانهاى خـود را با کلمات نـورانى آن فاتح اقلیـم وجود جلایى دیگر مى بخشیم. 1زبان مـن زبون و خامه ام خام1چه گویـم در مقام آن دلارام1 بایـد تـوجه داشت که در برخـى از روایات, آن حضـرت تنها راوى حـدیث است که از پیـامبـر اکـرم(ص) یــا امیـرمـومنان(ع) نقل مـى کنـد; ولـى ما تنها به روایاتـى اشـاره مى کنیـم که در آن امام(ع) خـود سخنى فرمـوده یا پرده از حقیقتى بـرداشته است. البته ایـن سخـن با نقل مـواردى که آن حضرت از رسـول اکرم یا امیرمومنان مطلبى پرسیده و سپـس پرسـش و پاسخ را باز گفته است, منافات ندارد; زیرا به هر حال خـود حضرت در متـن جریان حضـور داشته است. به هر ترتیب امام حسین(ع) در ایـن دسته از روایات به تبییـن بطنـى از بطـون قرآن پـرداخته, از تاءویل, تفسیـر یا شـاءن نزول آیات پـرده بـرمـى دارد و گـاه بـراى بیان حقیقتى به آیه استدلال مى کند.

  • saeed qasemi

اولین گام هر نوع ارتباط با قرآن شناخت آن است. فرض کنید تلفنی می‏خرید که مجهز به پیغام‏گیر است و می‏توانید با آن نمابرهای خود را نیز ارسال کنید. این‏که شما بدانید این تلفن چیست و چه توانایی‏های دارد در چگونگی استفاده شما از آن بسیار موثر است. اگر شما همان تلفن را بخرید ولی از امکان ارسال نمابر آن باخبر نباشید طبیعی است که هیچ‏گاه انتظار ارسال نمابر را از آن ندارید و بالطبع نمی‏توانید از تلفن خود به خوبی استفاده کنید. ارتباط با قرآن نیز دقیقاً پیرو همین قاعده یعنی شناخت آن است. " قرآن‏شناسی " عنوان مجموعه بحث‏هایی است که می‏خواهد معرفی‏های مختلف از قرآن را عرضه کند، چرا که هرگونه معرفی از قرآن، تأثیری مستقیم بر نحوه ارتباط با آن خواهد گذاشت. مثلاً اگر کسی قرآن را به عنوان کتابی بشناسد که برای خواندن و ثواب بردن نازل شده است، انتظارش از قرآن رسیدن به ثواب است، از این‏رو می‏کوشد که بیشتر و بیشتر قرآن بخواند. در مقابل اگر کسی قرآن را کتابی می‏داند که حاوی سخن زنده خداست و برای این نازل شده است تا خداوند با دل و روان قاری قرآن سخن بگوید و فرهنگ این زبان آسمانی را در وجود او به تدریج گسترش دهد، قطعاً به دلیل بالارفتن سطح انتظارات او از قرآن، به گونه‏ای دیگر با آن ارتباط برقرار می‏کند.
صفحه قرآن‏شناسی و قرآن‏شناسان درصدد است تا شناخت‏های متفاوت از قرآن را معرفی کند و دیدگاه مخاطبان را در شناخت قرآن به چالش بکشد.
قرآن‏شناسی حضرت علی(ع) شناخت قرآن با نهج‏البلاغه

یکی از بهترین منابع شناخت قرآن سخنان و گفته‏های حضرت علی(ع) درباره قرآن‏شناسی است. این سخنان به ما می‏آموزد که ایشان چه تعریفی از قرآن داشته‏اند و در نظر ایشان قرآن چه جایگاهی داشته است. برای رعایت اختصار تنها به جملات نهج‏البلاغه مولا مراجعه کرده‏ایم و توصیف‏های ایشان را از قرآن به نگارش درآورده‏ایم.
نکته مهم در سخنان حضرت علی(ع) این است که ایشان از منظری بسیار جالب توجه به قرآن می‏نگرد و قرآن را به‏گونه‏ای می‏شناسد و معرفی می‏کند که انسان باور می‏کند که آنچه حضرت علی(ع) توصیف می‏کند، "سخن خدا"ست.
  • saeed qasemi

مقدّمه

«اهل ‏بیت» را در لغت، به ساکنان خانه و کسان آن معنا کرده‏اند(1) و در عرف اهل تسنّن، به خانواده و خویشاوندان پیامبر علیهم ‏السلام گفته مى‏شود.(2) برخى اهل‏بیت النبى علیهم ‏السلام را به همسران، دختران و داماد آن حضرت، على علیه‏السلام معنا کرده‏اند.(3) در اصطلاح شیعه، که برگرفته از روایات است(4)، از اهل‏بیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دخت گرامى وى، حضرت فاطمه علیهاالسلام و داماد وى حضرت على علیه‏السلام و یازده امام معصوم از نسل آن دو بزرگوار علیهم االسلام اراده مى‏شود. در این مقاله منظور از «اهل‏بیت پیامبر علیهم‏ السلام »، امام على و یازده امام معصوم پس از ایشان است.

قرآن و فهم آن

گرچه قرآن کریم به حسب اوصافى که خود براى خویش ذکر کرده، بیان،(5) تبیان،(6) کتاب مبین،(7) به زبان عربى آشکار(8) و براى پند گرفتن سهل و آسان(9) است، ولى هر اندیشمند بصیرى که اندک آشنایى با قرآن و معارف آن داشته باشد، به خوبى مى‏داند که علوم و معارف قرآن کریم سطوح و مراتب گوناگونى دارند و دلالت آیات کریمه بر آن معارف از لحاظ ظهور و خفا یکسان نیست. دلالت آیات بر بخشى از معارف آشکار و نمایان و فهم آن براى عموم آسان و هر کس با زبان عربى آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر مى‏تواند آن معارف را از قرآن کریم فرا گیرد. اما فهمیدن بخش عمده‏اى از معارف آن براى بسیارى از افراد، هرچند از ادبیات عرب هم بهره وافرى داشته باشند، بدون تفسیر میسّر نیست و فهم و درک آن‏ها از عبارات و الفاظ قرآن وابسته به تفسیر است و همین نیاز موجب شده که در طول تاریخ قرآن، همواره افرادى به تفسیر آن بپردازند و مفسّران زیادى پدید آیند و کتاب‏هاى تفسیرى فراوانى تألیف کنند.
  • saeed qasemi

بی‌تردید قرآن کریم، کلام آسمانی و وحیانی است و اگر انسان بخواهد کلام خدا را بخواند و یا گوش دهد باید تنها سراغ قرآن برود و از سوی دیگر تنها معجزه? ماندگار الهی و حجت خداوند به شمار می‌آید.

بی‌گمان آشنایی و بهره‌مندی کامل و همه جانبه در تمامی عرصه‌های زندگی نیازمند تفسیر و تبیین از سوی قرآن شناسان است. از این رو پیامبر اسلام ـ‌که خود امین وحی و مفسر اصلی آن به شمار می‌آید‌ـ هنگام عزم رحیل در مناسبت‌های مختلف با بیانات گونه‌گون (از جمله حدیث ثقلین)، علی و یازده فرزندش را هم عِدل قرآن و به عنوان دو گوهر گرانبها در میان امت مسلمان معرفی کرد.

قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن نمی‌تواند به غرض و فلسفه وجودی خود دست یازد. ارتباط میان عترت و قرآن دو سویه است، از طرفی قرآن اهل بیت را والاترین انسانها معرفی می‌کند و از سویی آگاه‌ترین انسانها به معارف و حقایق قرآن، اهل بیت«علیهم‌السلام» می‌باشند.

این نوشته که به مناسبت اسم گذاری سال (1379)، به نام مبارک مولا امیر مؤمنان علی(ع) نگاشته شده، قصد دارد گوشه‌هایی از فرمایشان آن حضرت را درباره قرآن مورد بررسی قرار دهد.

پیش از آغاز مطلب یاد‌آوری نکاتی سودمند خواهد بود. 

الف‌ـ آنچه در این نوشته ملاحظه می‌شود در محدوده نهج‌البلاغه است و چون مطالب نهج‌البلاغه زیاد بوده برخی از آنها گزینش شده است.

ب‌ـ تلاش شده در ذیل کلمات آن حضرت گفته‌های شارحان معروف نهج البلاغه همانند ابن ابی الحدید معتزلی، ابن میثم بحرانی، محقق خوئی و علامه جعفری مورد استفاده قرار گیرد.

ج‌ـ افزون بر آدرس فرمایشات آن حضرت بر اساس نهج‌البلاغه در پانوشته از کتاب‌های دیگر نیز آدرس داده شده که از جهت سند و اعتبار، قوت بیشتری داشته باشد.

د‌ـ تمامی مطالب تحت یازده عنوان کلی آمده است:

1. جایگاه اهل بیت«علیهم‌السلام» در قرآن 2. برخی از وظایف ما در رابطه با قرآن 3. قرآن محوری علی(ع) 4. تبیین ویژگی‌های قرآن 5. هشدار نسبت به تحریف قرآن 6. نهی از مناظره با قرآن 7. خداشناسی در قرآن 8. راه مستقیم 9. جامعیت قرآن 10. آثار پیروی از قرآن 11. شِکوه از غربت قرآن.

  • saeed qasemi

نزدیک به یک سوم آیات قرآن مربوط به حوادث و داستانهاى پیشینیان (اقوام و ملل قبل از اسلام) و نیز ماجراهاى عهد نزول مى‏باشد. گرچه ترسیم جهان آخرت نیز در قالب داستان ارائه شده است.

تأکید قرآن بر استفاده از قالب داستانى و مفاهیم بلندى که در این شکل به پیروان خویش ارائه مى‏کند از یک سو و اهمیت روز افزون توجه به ادبیات هنرى در دوران ما از سوى دیگر، زمینه شایسته‏اى را براى تدّبر در غرض خداوند از به کارگیرى این قالب و کارآمدى‏هاى آن، فراهم مى‏کند.

قصص قرآن همه جانبه، ژرف و پُر نکته‏اند و در آنها اهداف والایى نهفته است. گرچه قالب داستانى، خود جاذبه آفرین و دلکش است، اما قرآن به منظور انتقال پیام‏ها و ارائه مفهوم‏هایى از این قالب استفاده کرده است. در واقع قرآن قصّه را در خدمت اهداف دینى و ترویج معارف حقّ قرار داده است.

قرآن سه هدف کلّى از بیان قصه‏ها داشته است.


الف) اهداف شناختى - معرفتى

دین به عنوان منشورى فرهنگى، متکّفل تبیین حقایق و توضیح معارف پیچیده و اسرار آفرینش، براى نظام بخشیدن به اندیشه و خرد، و جهت دادن به رفتار و گرایش‏ها مى‏باشد. گاه معارف غیر محسوس و مجرّد، در قالب داستان‏هاى حسّ برانگیز و تجربه‏هاى عینى گذشتگان، پلى مناسب براى فهم و درک مى‏یابند و از این رو قرآن در قالب تشبیه، تمثیل، قصه‏اى حقیقى و ماجراهاى اقوام و ملل به جهت‏دهى فکرى و تربیت شناختى اقدام نموده است. اینچنین است که هر نکته‏اى که در مسیر هدایت و فهم دینى لازم بوده است در قالب‏هاى قصص قرآنى تبیین و تشریح شده است.

  • saeed qasemi
قرآن کریم انسان را سالک به سوی مقصد ابدی می‌داند: «یا اَیُّهَا الاِنسانُ انّکَ کادِحٌ اِِلی ربِّکَ کَدحاً فَمُلاقیهِ»[1]، و سلوک، بدون راه و همراه و خرجی راه و رهبر و راهنما و... نخواهد بود، و تعدد امور یاد شده در راههای اعتباری یا حقیقی مادی و انفکاک آنها از هم رواست، لیکن در راه حقیقی و الهی که راه از درون رهرو، بیرون نیست و سَیْر او در عقیده و اخلاق و اعمال است که همگی از شئون هستی او بشمار آمده و در آینده‌ی نه چندان دور، از حال به ملکه تبدیل شده و از عرض به جوهر تغییریافته، و از عَرَضی به ذاتی درآمده و از بیرون به درون وجود ـ نه مفهوم و ماهیت ـ راه یافته و مقوّم وجودی وی شده و سرانجام در قیامت، صورت ظاهر همتای سیرت باطن شده و هر کسی برابر با سریره‌ی جوهری خویش محشور می‌گردد، متصور نیست یعنی راه و رونده و همراه و خرجی راه و منازل بین راه و پایان راه همه و همه یکی است که خدای سبحان توسط پیامبران معصومش آن را تعلیم و تهذیب می‌نماید، و غیر از ذات اقدس خداوند احدی شایسته‌ی هدایت انسان نخواهد بود، زیرا دیگران بدون هدایت راهنما ذاتاً هدایت شده نخواهند بود، و موجودی که ذاتا هدایت شده نیست و نیازمند به هدایت است توان راهنمائی دیگران ندارد. لیکن خدای سبحان چون ذاتاً هدایت‌گر است و همه کارهای او بدون دستور غیر بر صراط مستقیم می‌باشد «اِنّ رَبِّی عَلی صراطٍ مُستَقیم»[2] حق هدایت دیگران منحصراً از آن اوست: «اَفَمَنْ یَهْدِی اِلَی الَحقِّ اَحَقُّ ان یُتَّبَعَ اَمَّن لا یَهِدَّی اِلّا اَنْ یُهدیْ»[3]، منظور از احقّیّت در این آیه، همانا به نحو تعیین است نه ترجیح، مانند: «اولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعضٍ»[4] زیرا دیگران اصلاً حق هدایت ندارند، چون هر بالعرض باید به بالذّات منتهی گردد، و در این صورت هدایت همان هادی بالذّات است که توسط هادیان بالعرَض عرضه می‌شود، نه هدایت دیگر: «اِنَّ هُدیَ الله هُوَ الْهُدی»[5]. 
  • saeed qasemi

پوشش یکی از شئون انسانی است و این شأن انسان به خصوصیات متفاوت فردی، اجتماعی وی مربوط می شود و می توان گفت که لباس پرچم وجود آدمی است که از اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم وی سخن می گوید. پیدایش لباس منشأهای گوناگونی دارد، منشأ روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی و به خاطر این منشأها وکاربردهای گوناگون آن به عنوان نعمت از آن یاد می شود که خداوند مثل بقیه نعمت ها به انسان ارزانی داشته و آن را وسیله ای برای پوشش و زیبایی و حفاظت از سرما و گرما و از همه مهم تر، انجام عبادات خداوند قرارداده است.قرآن، مبحث پوشش را در لابلای آیاتی که پیرامون آفرینش انسان اولیه «حضرت آدم» آورده است و آن را به عنوان نعمت الهی از طرف خدا معرفی می کند «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً...» و به خاطر همین اهمیت لباس است که شیطان با وسوسه هایش می خواهد آن را از تن ارزشمند انسان بکند و جدا کند واگر در این زمینه موفق نشد تلاش می کند تا انسان از مسیر اصلی استفاده صحیح از لباس منحرف شود و راه افراط و تفریط را بپیماید. سفارش و تأکید قرآن و روایات به استفاده صحیح از این وسیله، به ما یادآوری می کند که شکر نعمت لباس به استفاده صحیح و مناسب از آن نعمت است تا زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی انسان را فراهم کند و تأثیر پوشش صحیح را بر آرامش و امنیت بیان نماید. روایات به این نکته اشاره دارند که لباس، نماد و سمبل اعتقادانسان است و زبان گویای اوست که از سر درون انسان، پرده بر می دارد و حتی نسبت به جنس و رنگ و شکل لباس حساسیت نشان می دهد و رهنمود ارایه می نماید تا ما به اهمیت لباس و پوشش برای انسان پی برده و بدانیم که انسان با پوشیدن لباس، نشانه ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی خود را به نمایش میگذارد. در این مقاله سعی شده است که به مباحث مطرح در خصوص لباس پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:


لباس، نماد انسانیت و تمدن

به دلیل وجود خرد و اندیشه و اختیار در وجود انسان، شیوه رفتار وی با سایر موجودات متفاوت است.

یکی از این تفاوتهایی که انسان را بر سایر موجودات برتری می دهد، داشتن لباس و پوشش و تهیه آن برای مقاصد گوناگون است.

پوشش یکی از شئون انسانی است و تقریبا به اندازه تاریخ بشر و گستره جغرافیایی آن سابقه و قدمت دارد. این شأن انسان، به خصوصیات متفاوت فردی و اجتماعی وی مربوط می شود و می توان گفت که لباس همزاد انسان از بدو خلقت بوده واین موضوع را می توان از جنبه های گوناگون «روان شناسی، اخلاقی، اجتماعی ودینی» بررسی کرد.

لباس و پوشش یک نماد فرهنگی، اجتماعی، مذهبی وملی انسان به حساب می آید که بیانگر روحیات فرد پوشنده لباس است و تأثیری که لباس در زندگی انسان ها و تمدن های گذشته داشته و انسان از پوشیدن لباس می پذیرد بیانگر اهمیت لباس بین اقوام و ملل، در گذشته می باشد و به نوعی پوشش هر قوم و ملت، نشان دهنده فرهنگ آن قوم است و به بیان دیگر «لباس پرچم کشور وجود انسان است» [غلامعلی حداد عادل- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی]

  • saeed qasemi

ملاک ها و معیارِهای  دوست داشتن!!!

دوستان عزیز!! به نظر شما، آیا برای دوست داشتن، ملاک و معیار لازم است یا خیر؟ اگر ملاک و معیار را لازم می دانید، شما چه ملاک ها و معیارهایی را پیشنهاد می کنید؟ راستی تا حالا دقت کرده ایم که خداوند چه کسانی را دوست دارد؟ به راستی! دوستان خدا، از چه شاخصه‌های برخوردار بوده‌اند که به سعادت دوستی با خدا نائل شده‌اند؟ دوست دارید این شاخصه ها را بدانید؟!!!

قرآن کریم این شاخصه‌ها و معیارها را اینگونه بر می‌شمرد:

1) نیکوکاری:

«وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[1] نیکى کنید، که خداوند، نیکوکاران را دوست مى‏دارد.

2) وفای به وعده و پرهیزکاری:

«مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»[2] کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مى‏دارد، زیرا) خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.

3) استقامت داشتن:

«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»[3]  خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد

4) به خدا توکل نمودن:

«فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»[4] بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

شاخصه های دیگری نیز وجود دارد که برشمردن همه آنها مجال دیگر می طلبد.


[1] . بقره 195. [2] . آل عمران76. [3] . آل عمران 146. [4] . آل عمران 159.

برگرفته شده از:http://ommatwaheda61.blogfa.com 
  • saeed qasemi