تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

تذکره وبلاگی با موضوعات قرآن و عترت

تذکره

إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلًا ﴿المزمل آیه ١٩﴾
این هشدار و تذکرى است، پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمیگزیند!

مرحوم آیت الله محمدتقی بهجت فومنی میفرمایند:

قرآن،انسان را به غایت کمال انسانی می رساند،ما قدردان قرآن و عدیل آن ،اهل بیت علیهم السلام نیستیم.

کسی آشنا به قرآن است که زیادتر در آن تدبر کند.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مطهری» ثبت شده است

نکته پنجم

 اعلامیه جهانی حقوق بشر این‏جور خیال می‏کند، می‏گوید سرمنشأ تمام فسادها، خونریزیها، فسادها، ظلمها و استبدادها این است که افراد بشر به آزادی یکدیگر احترام نمی‏گزارند. می‏گوییم بسیار خوب، حال چکار بکنیم که افراد بشر به آزادی یکدیگر احترام بگزارند؟ یک فرمول خیلی ساده ‏ای پیشنهاد می‏کند، می‏گوید از اول به افراد بشر این‏جور تعلیم و [آنها را این‏گونه‏] تربیت کنید، مرتب بگویید به آزادی یکدیگر احترام بگزارید، دیگر بعد به آزادی همدیگر احترام می‏گزارند. مگر چنین چیزی ممکن است؟!

  • علیرضا روحانی

نکته چهارم

ما کلمه «ایمان» را زیاد شنیده ‏ایم. از ایمان فقط جنبه تسلیمش را می‏دانیم در صورتی که قرآن هرگز ایمانی را که فقط تسلیم باشد و در کنار آن تسلیم عصیان و تمرد نباشد نمی‏پذیرد. غیر از کلمه‏ لا اله الّا اللَّه‏، در آیةالکرسی می‏خوانیم: لا اکراهَ فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکفُرْ بِالطّاغوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ «2».ببینید! کفر و ایمان با همدیگر توأم شده است: آن کسی که به طاغوت کفر و عصیان می‏ورزد و ایمان به خدا دارد. ایمان به خدا همیشه توأم با کفر است. یک موحد واقعی باید کافر باشد، اگر کافر نباشد نمی‏تواند مؤمن باشد، اما کافر به ماسوی‏ و مؤمن به حق.

  • علیرضا روحانی

نکته سوم

 ربیع بن خُثیم- همین خواجه ربیع که مقبره او در مشهد است و مردم به زیارت او می‏روند- از زهّاد و عبّاد و از شیعیان امیرالمؤمنین است اما یک شیعه کم‏بصیرتی، خیلی عابد بود اما کم بصیرت. با یک عده‏ای می‏آمدند خدمت امیرالمؤمنین: «یا امیرَالْمُؤْمِنینَ! انّا شَککنا فی هذَا الْقِتالِ» حقیقت این است که ما شک داریم با اینها بجنگیم. از طرفی هم نمی‏خواهیم از تو جدا بشویم، به ما یک مأموریت دیگری غیر از جنگیدن با اینها بده. این بود که امیرالمؤمنین به او مأموریت یک سرحد را داد. گفت بسیار خوب، آنجا با کافران می‏جنگیم خیالمان راحت است، ولی اینجا با مسلمین باید بجنگیم، شک داریم و در دل ما وسوسه است. مردی مثل ربیع بن خثیم چنین می‏گوید.

افراد دیگری حتی مثل هاشم بن عتبة بن مرقال در رکاب علی بودند ولی دستشان می‏لرزید.

البته در این میان مردمی هم بودند با بصیرت کامل. در رأس آنها جناب عمار بن یاسر بود. عمار می‏جنگید و می‏گفت دیروز بر تنزیل قرآن جنگیدیم امروز بر تأویل قرآن می‏جنگیم. وقتی که پرچم معاویه با شعارهای ظاهری قرآن نمایان شد، عمار گفت شهادت می‏دهم که میان این پرچمها و پرچمهایی که در بدر و احد با آنها جنگیدیم هیچ تفاوتی نیست. این مرد وزنه‏ای بود در سپاه امیرالمؤمنین. وقتی که عمار شهید شد عده‏ای بیشتر ایمان پیدا کردند چون عمار کسی بود که همه روایتی را درباره او می‏دانستند و این روایت میان همه اصحاب پیغمبر و تابعین و مردم کوفه و شام متواتر بود. در روزی که مسجد مدینه را می‏ساختند و پیغمبر اکرم تازه به مدینه آمده بودند و عمار تازه از مکه آمده بود، عمار به سبب آن شوق و شور و ایمانی که داشت در سنگ‏کشی برای بالا بردن دیوار مسجد دو برابر دیگران سنگ برمی‏داشت. عرق کرده و خسته بود و در عین حال شعار می‏داد و شعر می‏خواند و می‏آمد. پیغمبر اکرم نگاهی به او کردند و تبسمی نمودند، بعد فرمودند: وَیحَک یا عَمّارُ تَقْتُلُک الْفِئَةُ الْباغِیةُخوشا به حال تو ای عمار که گروه سرکش تو را می‏کشند...

  • علیرضا روحانی

نکته دوم

 تعجب است! انسان می‏گوید پیراهن عثمان در شام به دست معاویه چه می‏کند؟! این یک امر تصادفی و اتفاقی نبود، یک امر پیش‏بینی شده بود. عثمان زنی دارد به نام نائله که اتفاقاً این زن نصایح خوبی به عثمان کرد. به او می‏گفت تو حرف علی را بشنو، علی را دشمن خودت خیال نکن. علی هرچه که می‏گوید حقیقت را می‏گوید، خیر تو را می‏گوید و خیر مسلمین را، حرف مروان را گوش نکن، ولی او حرف مروان را گوش می‏کرد. وقتی ریختند و می‏خواستند عثمان را بکشند این زن خودش را انداخت روی بدن عثمان که مانع بشود. یک شمشیری که می‏آمد یک انگشت این زن هم بریده شد. همان انگشت را هم بردند شام برای معاویه. بعد این پیراهن را برد از کنار منبر خودش آویزان کرد، آن انگشت بریده را هم سنجاق کرد، شروع کرد های ‏های گریه کردن: خلیفه مظلوم کشته شد، ایها الناس! انتقام، انتقام؛ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً. حالا جهالت هم کمک می‏کند: یک کسی هم نپرسید که قرآن می‏گوید هرکسی مظلوم کشته شد ما به ولی او اختیار می‏دهیم که بیاید خونخواهی کند، به تو چه؟! تو که ولی دم عثمان نیستی! اما باز جهالت و نادانی. مردم هم آمدند. چقدر پای منبر معاویه بر عثمان مظلوم به قول خودشان گریه کردند! چقدر از مردم اشکها گرفت!

  • علیرضا روحانی

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم

نکته هایی که در این وبلاگ ارسال میشود  طبق یک سیر مطالعاتی هدفمند میباشد که بنده قصد دارم ان شاء الله هر روز چند نکته از بهترین موارد را در این وبلاگ به اشتراک بگذارم.

ان شاء الله شما دوستان نیز در نشر این نکات ارزشمند از آثار این استاد عزیز همیاری کنید چرا که امام خمینی فرمود "آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است... و برای عارف و عامی سودمند و فرحزاست.“

نکته اول در ادامه مطلب

  • علیرضا روحانی