قرآن از نگاه امام علی (ع)
بیتردید قرآن کریم، کلام آسمانی و وحیانی است و اگر انسان بخواهد کلام خدا را بخواند و یا گوش دهد باید تنها سراغ قرآن برود و از سوی دیگر تنها معجزه? ماندگار الهی و حجت خداوند به شمار میآید.
بیگمان آشنایی و بهرهمندی کامل و همه جانبه در تمامی عرصههای زندگی نیازمند تفسیر و تبیین از سوی قرآن شناسان است. از این رو پیامبر اسلام ـکه خود امین وحی و مفسر اصلی آن به شمار میآیدـ هنگام عزم رحیل در مناسبتهای مختلف با بیانات گونهگون (از جمله حدیث ثقلین)، علی و یازده فرزندش را هم عِدل قرآن و به عنوان دو گوهر گرانبها در میان امت مسلمان معرفی کرد.
قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن نمیتواند به غرض و فلسفه وجودی خود دست یازد. ارتباط میان عترت و قرآن دو سویه است، از طرفی قرآن اهل بیت را والاترین انسانها معرفی میکند و از سویی آگاهترین انسانها به معارف و حقایق قرآن، اهل بیت«علیهمالسلام» میباشند.
این نوشته که به مناسبت اسم گذاری سال (1379)، به نام مبارک مولا امیر مؤمنان علی(ع) نگاشته شده، قصد دارد گوشههایی از فرمایشان آن حضرت را درباره قرآن مورد بررسی قرار دهد.
پیش از آغاز مطلب یادآوری نکاتی سودمند خواهد بود.
الفـ آنچه در این نوشته ملاحظه میشود در محدوده نهجالبلاغه است و چون مطالب نهجالبلاغه زیاد بوده برخی از آنها گزینش شده است.
بـ تلاش شده در ذیل کلمات آن حضرت گفتههای شارحان معروف نهج البلاغه همانند ابن ابی الحدید معتزلی، ابن میثم بحرانی، محقق خوئی و علامه جعفری مورد استفاده قرار گیرد.
جـ افزون بر آدرس فرمایشات آن حضرت بر اساس نهجالبلاغه در پانوشته از کتابهای دیگر نیز آدرس داده شده که از جهت سند و اعتبار، قوت بیشتری داشته باشد.
دـ تمامی مطالب تحت یازده عنوان کلی آمده است:
1. جایگاه اهل بیت«علیهمالسلام» در قرآن 2. برخی از وظایف ما در رابطه با قرآن 3. قرآن محوری علی(ع) 4. تبیین ویژگیهای قرآن 5. هشدار نسبت به تحریف قرآن 6. نهی از مناظره با قرآن 7. خداشناسی در قرآن 8. راه مستقیم 9. جامعیت قرآن 10. آثار پیروی از قرآن 11. شِکوه از غربت قرآن.
1. جایگاه اهل بیت«علیهمالسلام» در قرآن
پیوند میان قرآن و اهل بیت«علیهمالسلام»، پیوند میان نور و بینایی است، نور وحی در ذات خود روشن و روشنگر است اما بهرهگیری از آن نیازمند چشمانی بینا و نافذ است. همراهی اهل بیت با قرآن در حدیث ثقلین تاکید و تأییدی است از سوی پیامآور وحی بر این رابطه وثیق و مستحکم و این رابطه وثیق میان قرآن و اهل بیت با اشاره و خواست صاحب وحی یعنی باری تعالی بوده است. این مطلب نشانگر جایگاه ائمه و مکتب تفسیری آنان در رابطه با قرآن دارد.
این مهم در آیات فراوانی از قرآن مورد اشاره واقع شده و بسیاری از آیات در شأن و منزلت آنان نازل شده و یا دست کم مصداق روشن، آنها هستند که خود یکی از مباحث شایسته تحقیق و بررسی است.
آنچه در این قسمت ملاحظه میشود، برخی از کلمات مولا علی(ع) است که در این رابطه بیان شده است.
الفـ نزول قرآن درباره? اهل بیت«علیهمالسلام»
امیرمؤمنان علی(ع) در خطبهای که در شهر مدینه ایراد شده، به معرفی اهل بیت رسول خدا پرداخته و در تبیین جایگاه آنان مطالبی را فرمودهاند از جمله:
فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن ان نطقوا صدقوا و إن صمتوا لم یسبقوا!
مردم! درباره اهل بیت پیامبر(ص) آیات کریمه قرآن نازل شده، آنان گنجینههای علوم خداوند رحمانند، اگر سخن گویند راست گویند و اگر سکوت کنند برآنان پیشی نجویند.
ابن ابی الحدید، بر این باور است که قسمتی از این خطبه که در مذمت گروهی از گمراهان بوده، نیامده و تنها قسمتی که بیانگر فضایل و مناقب اهل بیت رسول خدا بوده، آورده شده است. ایشان در مقام تبیین جایگاه مولا امام علی بیست و سه روایت را گزارش کرده است که هر یک به تنهایی در بر دارنده دریایی از حقایق و مطالبی است که از طریق اهل سنت دربار? جایگاه حضرت رسیده است.2 در هر صورت این فراز از نهج البلاغه نشانگر جایگاه رفیع اهل بیت در قرآن است.
علامه خوئی در منهاج البراعةنسبت به جمل? کرائم القرآن دو احتمال میدهد و مینویسد:
احتمال دارد مقصود از کرائم القرآن، آیات کریمه باشد مانند آی? «انّه لقرآن کریم» (واقعه، 56/77) یعنی قرآن مورد پسند و مورد ستایش است از نظر معانی.
احتمال دیگر درباره? جمله فیهم کرائم القرآن عبارتست از آیاتی که دلالت دارد بر کرامت و بزرگواری و شرف و فضایل آنها.3
آن حضرت درباره ارتباطش با قرآن میفرماید:
و انّ الکتاب لمعی ما فارقته مذ صحبته4
و همانا قرآن با من است و از آن هنگام که یار آن گشتم از آن جدا نشدهام.
این جملات زمانی از مولا علی صادر میشود که قرآن را به عنوان حَکَم بر سرِ نیزهها بلند کردهاند و دشمن از او میخواهد به حکم قرآن تن در دهد.
بـ عترت هم مرتبه قرآن
آن حضرت در خطب? 87 در مقام تبیین جایگاه ائمه در قرآن، خطاب به مردم کوفه میفرماید:
فاین تذهبون و انّی تؤفکون و الاعلام قائمة … و کیف تعمهون و بینکم عترةنبیکم و هم ازمّة الحق و اعلام الدین و ألسنة الصدق فانزلوهم باحسن منازل القرآن.5
مردم کجا میروید؟ چرا از حق منحرف میشوید؟ پرچمهای حق بر جاست…
چرا سرگردانید در حالی که عترت پیامبر شما در میان شماست. آنها زمامداران حق و یقینند پیشوایان دین و زبانهای راستی و راستگویانند، پس باید در بهترین منازل قرآن جایشان دهید….
در این فراز، خاندان رسالت، عِدل و همراه با قرآن معرفی شده و بالاترین جایگاه و منزلت قرآن برای آنها در نظر گرفته شده است.
جـ امام علی همانند پیامبر وحی را میشنید
مولا امام علی(ع) درباره ارتباطش با وحی و قرآن در خطب? معروف به قاصعه چنین میفرماید:
أری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة ولقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه صلی الله علیه و آله فقلت یا رسول اللّه ما هذا الرَّنَّةُ؟ فقال: هذا الشیطانُ قد أیسَ من عبادَته انّک تسمع و تری ما أری الا انک لسْتَ بنبیٍّ لکنّک وزیر و انک لعلی خیر.6
من نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوت را میبوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر(ص) فرود میآمد ناله شیطان را شنیدم گفتم: ای رسول خدا این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید. فرمود: علی تو آنچه را من میشنوم میشنوی و آنچه را که من میبینم میبینی جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی.
ابن ابی الحدید ذیل این فراز از نهج البلاغه روایاتی را از طریق اهل سنت و شیعه گزارش کرده از جمله:
و روی عن جعفر بن محمد الصادق(ع) قال کان علی(ع) یری مع رسول الله(ص) قبل الرسالة الضوء و یسمع الصوت و قال له(ص) لولا انی خاتم الانبیاء لکنت شریکاً فی النبوة فان لا تکن نبیّاً فانّکَ وصّی نبیٍ و وارثه بل انت سیّد الاوصیاء و امام الاتقیاء7
از امام صادق(ع) روایت شده که: علی(ع) همراه با رسول خدا(ص) پیش از رسالت، نور را میدیده و صدا را میشنیده. رسول خدا درباره وی فرمود: اگر نمیبود که من آخرین پیامبر هستم تو شریک من در نبوت بودی و اگر تو نبی نیستی همانا تو وصی پیامبر و وارث او هستی بلکه تو آقای اوصیا و پیشوای پرهیزکاران هستی.
هدف از گزارش این روایت به نقل ابن ابی الحدید این است که جایگاه امیر مؤمنان و خاندان رسالت با وحی و رسالت مشخص شود.
ابن ابی الحدید روایات دیگری نیز در این باره گزارش کرده است.
2. بخشی از وظایف ما در رابطه با قرآن
در عصر غیبت که دست ما از وحی و خاندان عصمت کوتاه است تنها راه آشنایی با وظایف دینی عبارتست از آشنایی با قرآن و سنت رسول خدا(ص)، وظیف? ما نسبت به این دو که بر اساس حدیث ثقلین از آنها به عنوان دو امانت گرانبها نام برده شده، بسیار سنگین است.
زیرا افزون بر حفظ و پاسداری و مبارزه با آنچه سبب نابودی و یا کم رنگ شدن آنها میشود باید برای به دست آوردن وظایف دینی و نجات از گمراهی و تاریکیهای امور دنیایی آن دو را بشناسیم و در زندگی فردی و اجتماعی مورد عمل قرار بدهیم. از اینها گذشته وظیفه دیگری که بر دوش همگان سنگینی میکند و تا به حال کمتر در این جهت قدم مثبتی برداشته شده تبلیغ صحیح و عرضه آن در قالبهای روز پسند برای جهانیان است.
الفـ پنج وظیفه مهم
مولا امیر مؤمنان در خطبهای که مشهور به دیباج شده است، ضمن تبیین آنچه که موجب قرب الهی است درباره جایگاه و نقش قرآن در این باره میفرماید:
و تعلّموا القرآن فانّه احسنُ الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاءُ الصدور و احسنوا تلاوته فانّه انفع القصص و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لایسْتفیق من جهله بل الحجّةُ علیه اعظم و الحسرةُ له الزم و هو عند اللّه اَلْوَم.8
قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینههای بیمار است و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخشترین داستانهاست زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.
مولا علی در این قسمت از خطبه دیباجیه به پنج امر در رابطه با قرآن فرمان داده است:
1. قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است.
ابن ابی الحدید در شرح این جمله مینویسد:
از آن جهت که خداوند از قرآن با عنوان و نام حدیث یاد کرده «نزل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً» (زمر، 39/23) آن حضرت نیز فرموده قرآن بهترین حدیث است. سپس میگوید: عالمان معتزلی به این آیه استدلال کردهاند که قرآن حادث است.9
2. قرآن را نیکو بفهمید که بهار دلهاست.
علامه ابن میثم در شرح این که قرآن ربیع (بهار) دلهاست مینویسد:
وجه مشابهت این است که قرآن در بردارنده تمامی علوم شریف و مفید، و تمامی اسرار شگفت انگیزی است که دل را جلا میدهد، همانگونه که بهار زمانی است که همه گلهای دلانگیز شکوفا میشود و موجب روشنایی چشم و خوشحالی میشود.10
ممکن است مقصود آن حضرت از تفقه، یادگیری و توان خواندن نباشد بلکه غور و تعمق در آن باشد چون تفقه در دین عبارتست از بصیرت همه جانبه و کامل در دین از این رو رسول خدا به هنگام فرستادن مولا امام علی به یمن، دربارهاش دعا کرد و فرمود: اللهم فقّه فی الدین (بار الها او را در دین بصیر و آگاه کن).
3 . از نور قرآن شفا و بهبودی بطلبید.
واضح است انسان و جوامع انسانی همیشه مبتلا به انواع مرضهای ظاهری و باطنی، روحی و جسمی بوده و خواهد بود و هیچ مرجع و ملجأ مورد اطمینانی جهت شفا و بهبودی این امراض جز قرآن نیست زیرا ممکن است افرادی و یا پارهای از علوم بشری ادعای معالجه این امراض را داشته باشند و لیکن اگر دقت شود یا در ادعا صادق نیستند و یا اگر صادق باشند منبع گفتههای آنها قرآن است. روایات در این جهت فراوان است، علی بن ابراهیم از پدرش (ابراهیم بن هاشم) از نوفلی از سکونی از امام صادق از پدرانش نقل میکند:
شخصی به محضر رسول خدا آمده و از درد سینه شکایت کرد آن حضرت فرمود از قرآن شفا بطلب خداوند میفرماید قرآن شفای دردهای سینههاست.
4. قرآن را نیکو تلاوت کنید زیرا از داستانهای نیکوست.
درباره چگونگی تلاوت و آثار آن مطالب فراوانی رسیده است که به یکی دو نمونه از آنها اشاره میکنیم.
محقق شوشتری در رابطه با تأثیر تلاوت و قرائت قرآن داستان آموزندهای را گزارش کرده است:
ولید پسر مغیره فردی سالخورده و از زیرکان عرب به شمار میآمد و جزو مسخره کنندگان رسول خدا بود. رسول خدا در حجرهای مشغول خواندن قرآن بود مردم سراغ ولید آمده و خواستند: بیا ببین محمد چه میخواند آیا شعر است و یا خطبه و یا کار کاهنان را انجام میدهد. ولید نزدیک آن حضرت رفت و گفت از شعرهایت برایم بخوان: حضرت: فرمود شعر نیست بلکه کلام خداست. گفت: مقداری از آن را بخوان. رسول خدا سور? حم را شروع کرد تا رسید به «فان اعرَضُوا فقل اَنذرْتُکم صاعِقَةً مِثلَ صاعِقةِ عادٍ و ثمود» (فصلت، 41/13) (پس اگر روی برتافتند بگو شما را از عذابی مانند عذاب قوم عاد و ثمود ـکه به باد صرصر و بانک کشنده آسمانی گرفتار شدندـ بیم میکنم. ولید بر خود لرزید و مو بر سر و ریشش راست شد. وارد خانهاش شد و پیش قریش نرفت. قریش نزد ابوجهل رفته و گفتند: ای ابا حکم! همانا ابو عبد شمس (ولید) مسلمان شده و پیش ما نمیآید. ابو جهل پیش او رفت و گفت: ای پسر عمو ما را سرشکسته و دشمن را خوشحال کردی آیا مسلمان شدی؟ او گفت: مسلمان نشدم و لیکن کلامی شنیدم که بدنم لرزید. ابوجهل پرسید: آیا خطبه خواند؟ گفت: نه، خطبه کلام متصل است ولی کلام او منثور بود. گفت: شعر خواند. گفت: نه، من را رها کنید تا فردا فکر کنم. فردایش گفت: بروید بگوید او ساحر است زیرا دل مردم را به کار گرفته است.11
محقق خوئی در شرح این فراز روایاتی را درباره تلاوت و چگونگی آن بازگو کرده است از جمله: عن عبد الله بن سلیمان قال سألت ابا عبد الله(ع) عن قول الله عزوجل «و رتل القرآن ترتیلاً» قال: قال امیرالمؤمنین(ع) بیّنه تبیاناً و لا تهذه هذّالشعر و لا تنشره نشر الرمل.12
عبد الله بن سلیمان میگوید از امام صادق(ع) درباره تفسیر قول خداوند متعال: قرآن را با ترتیل بخوانید پرسیدم در پاسخ فرمود: امیر مؤمنان فرموده است: یعنی آن را آشکار بخوانید و همانند شعر با سرعت و مانند رمّالان کند نخوانید.
5. از قرآن پیروی کنید.
در پایان مولای متقیان بر عمل کردن آنچه از قرآن فرا گرفته شده تأکید کردهاند. ابن میثم بحرانی در شرح این جمله که چرا حال عالم بی عمل از جاهل بی عمل بدتر است مینویسد:
به سه برهان حال عالم بیعمل از نادان بیعمل بدتر است
الفـ حجت خداوند، نسبت به عالم قویتر است زیرا نمیتواند عذر بیاورد برای عمل نکردن به اینکه نمیدانستم.
بـ حسرت عالمان بیعمل به هنگام مردن و در قیامت بیشتر است چون میدانند چه کمالات زیادی از آنها فوت شده است.
جـ عالمان بیعمل بیشتر مورد ملامت و سرزنشاند.13
بـ تأکید بر پیروی از قرآن
حضرت وصی(ع) در موارد فراوانی بر اهتمام و توجه به کتاب خدا تأکید ورزیده از جمله در آخرین لحظات عمر شریفش خطاب به فرزندان و همه مسلمانان مهمترین وظیفه آنها را پیروی از قرآن بر شمرده است:
و الله الله فی القرآن لا یسبقکم بالعمل به غیرکم14
خدا را خدا را درباره قرآن مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند.
اهمیت این سفارش هنگامی روشنتر میشود که بدانیم این سخنان از شخصی صادر شده که به راههای آسمانها از راههای زمین آگاهتر و عالم به تمامی علوم بشری و نیازهای انسانهاست و از سویی این مطالب در آخرین لحظات عمر شریفش که انتظار میرود اساسیترین مطالب گفته شود صادر شده است.
علامه خوئی در ذیل شرح و تفسیر این فراز، پرده از یک واقعیت دردآور برداشته و مینویسد:
در این جملات، آن حضرت وصیت و سفارش کرده همراه با قرآن باشید از نظر یاد گرفتن و یاد دادن و پیروی از آن و به شدت از کوتاهی در عمل انسانها را بر حذر داشته، به طوری که غیر مسلمانها در عمل به آن از مسلمانها پیش گیرند همانگونه که در عصر حاضر میبینیم غیر مسلمانها به احکام عمومی آن همانند راستگویی و کمک رسانی به همدیگر از مسلمانها پیشی گرفتهاند.15
متأسفانه در زمان ما پیشی غیر مسلمانها در پیروی از قرآن تا آنجاست که شعار بسیاری از افراد این است که اسلام در کشورهای غیر اسلامی (غرب) است ولی مسلمانها در کشورهای اسلامی است.
آن حضرت در خطبه 169 نیز مطالبی را درباره عمل به قرآن بیان کرده است.
جـ پیروی حکومت از قرآن
قرآن ناطق علی(ع) از جمله جاهایی که بر حضور قرآن در آنجا تاکید و سفارش زیاد کرده عرصه حکومت و رویکرد زمامداران است. آن حضرت خطاب به حارث همدانی که از یاران مخلص و از فقها و بزرگان شیعه بوده میفرماید:
و تمسک بحبل القرآن و استنصحه و احل حلاله و حرم حرامه16
به رشتهی قرآن چنگ بزن و پندهایش را پذیرا باش، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار.
علامه ابن میثم بر این باور است که این نامه، بخشی از نام? شصت و نه است. ایشان در تفسیر و شرح این جملات مینویسد:
مقصود از تمسک، وجوب و لزوم پیروی از احکام قرآن است و مقصود از حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشمار یعنی افزون بر پیروی عملی، در عقیده نیز آنچه را قرآن حرام شمرده حرام و حلال آن را حلال بدان.17
محقق خوئی درباره جایگاه حارث و اهمیّت این نامه مینویسد:
قاعده این است که نامه به فردی که غایب است باشد و لیکن بزرگان و انبیا و اولیای الهی جهت ارشاد و تبیین حقایق و تعلیم و تربیت، گاهی نامهای را خطاب به شخص حاضر مینویسند مانند همین نامه که در بر دارنده تعالیم عالی اخلاقی و آنچه را یک مسلمان باید رعایت کند میباشد و به حق یک منشور ارشادی و اخلاقی است.
و در عظمت حارث همدانی همین بس که او مخاطب چنین منشوری واقع شده است.18
مولا امام علی(ع) در این فراز کوتاه ولی بسیار عمیق برای حاکمان و زمامداران در رابطه با قرآن چند وظیفه اساسی را گوشزد کرده است که هر یک میتواند در جامعه و حکومت تحوّلی عظیم فراهم کند.
الفـ قرآن محوری در تمام عرصههای حکومت.
بـ ملاک و معیار در گفتار و رفتار فردی و سیاسی، مقررات و ارزشهای قرآنی است.
جـ دستور العمل اجرای حکومت عبارتست از قوانین و حلال و حرام قرآن.
دـ آموزش قرآن به فرزندان و جوانان: مولا علی(ع) از جمله وظایف امت اسلامی را در ارتباط با قرآن، آموزش دادن آن به فرزندان دانسته و در این باره میفرماید:
و حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یحسّن ادبَهُ و یعلّمه القرآن19
حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر فرزند نهد و خوب تربیتش کند و او را قرآن بیاموزد.
ممکن است چنین به ذهن آید که یاد دادن قرآن از اهمیت زیادی برخوردار نیست لکن قدم اوّل برای پیروی و عمل کردن به دستورات قرآن، یادگیری ظاهری آن است.
البته ممکن است گفته شود تعلیم قرآن تنها یاد دادن خواندن ظاهری نیست بلکه مقصود تعلیم فرهنگ قرآن و آشنایی با ابعاد مختلف قرآن اعم از خواندن و آشنایی با معانی و تفسیر و… آن است.
3. قرآن محوری امام علی(ع)
بیگمان قرآن کتاب هدایت است و این مهم به دست نخواهد آمد جز با پیروی و عمل به آن، از این رو افزون بر آیات فراوانی در قرآن، بخش بسیاری از فرمایشات ائمه«علیهمالسلام»، دربار? تشویق و ترغیب بر عمل و پیروی از قرآن و نکوهش از در حاشیه قرار دادن آن است.
تا آنجا که امام علی(ع) در سخنی فرموده است:
اگر کسی قرآن بخواند و پس از مردن وارد در جهنم و عذاب الهی شود او از کسانی است که آیات خدا(قرآن) را تمسخر کرده است.20
مولا امام علی نه تنها در جای جای سخنانشان به این مهم تأکید و اصرار ورزیدهاند بلکه در عمل قرآن، را محور و الگوی زندگی فردی و اجتماعی قرار داده بود.
اگر در روایات اهل بیت دقت شود این مطلب به خوبی آشکار است که ملاک و معیار آنان در مباحث عقیدتی، ارزشگذاری و فقهی، معارف و آیات قرآن بوده است. در این بخش پارهای از کلمات مولا امام علی(ع) در اینباره مورد دقت و بررسی قرار میگیرد:
الف ـ قرآن ملاک ارزشگذاری
مولای متقیان قرآن را در عرصههای مختلف زندگی الگو و سرمشق دانسته است، از جمله در حل اختلافات. آن حضرت در پاسخ از تهمت ناروای شرکت در قتل عثمان در سال سی و شش هجری میفرماید:
أولم ینه بنی امیّة علمها بی عن قرفی؟ او ما وزع الجهّال سابقتی عن تهمتی… و علی کتاب اللّه تعرض الامثال و بما فی الصدور تجازی العباد.21
آیا شناختی که بنی امیه از روحیات من دارند آنان را از عیبجویی بر من باز نمیدارد و آیا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جای خود نمینشاند که به من تهمت نزنند… شبهات را باید در پرتو کتاب خدا، قرآن شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده میشوند.
علامه محمدتقی جعفری در شرح و تفسیر این قسمت میفرماید:
ملاک و الگوی همه رویدادها از نظر تفسیر و ارزیابی در قرآن… است.22
ب ـ قرآن ضابطه قضاوت
امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ خوارج که ماجرای حکمیت را نمی پذیرفتند پیش از ورود به شهر کوفه، در مقام تبیین اینکه ملاک و معیار در زندگی از جمله رفع خصومات باید قرآن باشد نه افراد میفرماید:
انا لم نحکّم الرجال و انما حکّمنا القرآن، هذا القرآن انّما هو خط مستور بین الدفّتین لا ینطق لسانٍ و لا بدله من ترجمان….23
ما افراد را داور قرار ندادیم تنها قرآن را به حکمیت(داوری) برگزیدیم. این قرآن خطی است نوشته شده که میان دو جلد پنهان است. زبان ندارد تا سخن گوید و نیازمند به کسی است که آن را باید ترجمه کند….
ابن ابی الحدید در توضیح این فراز مطالب شنیدنی زیادی بیان کرده است از جمله اینکه اگر اشکال شود که قرآن خود سخن نمیگوید و نیاز به ترجمه و تفسیر دارد و ممکن است. اهل شام در داستان خلافت آن را به نفع معاویه و اهل عراق به سود علی(ع) تفسیر کنند پس اختلاف همچنان پایدار خواهد بود.
در پاسخ میگویم: اگر کسانی که قرآن را به عنوان حاکم پذیرفتهاند، به نیکی دقت و تأمل کنند نص صریح بر صحت خلافت امیرمؤمنان مییابند زیرا در قرآن نص صریح بر اینکه اجماع صحت است وجود دارد و معاویه و اهل شام نیز منکر آن نیستند و از سوی دیگر پس از رحلت رسول خدا(ص) پنج نفر برای تعیین خلیفه انتخاب شدند و بیعت آنان موجب لزوم بیعت و صحت خلافت خواهد بود و نه تنها پنج نفر از صالحان صحاب? رسول خدا بلکه پنجاه نفر با آن حضرت بیعت کردهاند پس خلافت او بر حق است.24
این سخن هرچند از نظر ما نادرست است زیرا خلیفه از سوی خدا تعیین میشود نه اجماع ولی بر مبنای اهل سنّت سخنی منصفانه و قابل تقدیر است.
علامه ابی میثم بحرانی در ذیل این قسمت مینویسد:
این قسمت از کلام آن حضرت پاسخ از اشکال خوارج است که شما راضی به حکمیت شدهاید و نباید آن را نقض و فرمان به جنگ بدهید. آن حضرت در پاسخ میفرماید: ما قرآن را به عنوان حاکم پذیرفتیم نه افراد و اما از آن جهت که قرآن خود سخن نمی گوید نیازمند مفسر و ترجمه است. دو نفر مشخص شدند و ما از کسانی که از حکم قرآن روگردانند نیستیم زیرا خداوند میفرماید: «فان تنازعتم فی شیئ فرّدوه الی اللّه و الرسول.» (نساء، 4/59)25
در هر صورت از این بیان درباره قرآن مطالب فراوانی استفاده میشود مهمترین آنها عبارتست از:
الف ـ تأکید بر قرآن محوری. ب ـ نیاز قرآن به مفسران صالح. ج ـ توبیخ از روگردانان از قرآن.
در خطبه صد و بیست و هفت نیز درباره حکمیت قرآن مطالبی مطرح شده است.
4. تبیین ویژگیهای قرآن
دانشوران و پژوهشگران فراوانی درباره ابعاد مختلف قرآن به پژوهش پرداختهاند و لیکن همچنان زوایای دیگری نیازمند تحقیق و بررسی است از جمله میتوان ویژگیها و صفات آن را نام برد.
قرآن در آیات زیادی، خود را با صفات و اسامی و ویژگیهایی معرفی کرده که هر یک از این اسامی و صفات نشانگر کمال و عظمت خاصی است.
گذشته از قرآن بهترین کسی که میتواند صفات و ویژگیهای این کتاب الهی را بازگو کند همتای آن مولا علی(ع) است که به حق او را قرآن ناطق نامیدهاند.
آن حضرت در لابلای خطبهها و نامه و حکمتها به تفصیل در اینباره سخن گفته است در این بخش به چند نمونه اشاره میشود:
الف ـ ده ویژگی قرآن
مولای متقیان در خطبهای پس از بیان بزرگی و جلالت خداوند باریتعالی درباره ویژگیهای قرآن میفرماید:
کتاب اللّه بین اظهرکم ناطق لا یعیا لسانه و بیت لا تهدم ارکانه و عز لا تهزم اعوانه.
کتاب خدا قرآن در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حقگویی کُند و خسته نگردد و همواره گویاست. خانهای است که ستونهای آن هرگز فرو نمیریزد و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند.
در همین خطبه در جای دیگر میفرماید:
کتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعضٍ و لا یختلف فی اللّه و لا یخالف بصاحبه عن اللّه.26
این قرآن است که با آن میتوانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید، بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن میگوید و برخی بر برخی دیگر گواهی میدهد. آیاتش در شناساندن خدا اختلافی نداشته و کسی را که همراهش شد از خدا جدا نمیسازد.
امام علی(ع) در این فراز از خطبه، ده صفت اساسی و ممتاز قرآن را بیان کرده که هر یک از این اوصاف به تنهایی میتواند نشانگر اعجاز آن باشد:
1. سخنگویی که هیچگاه زبانش از سخن گفتن خسته نمیشود. این مطلب اشاره است به اینکه قرآن درباره تمامی عرصههای وجودی انسان و جامعه حرف نو و گفتنی دارد و از آنجا که پرسشها و نیازهای بشر هیچگاه به پایان نمی رسد در نتیجه سخن گفتن قرآن و نیاز انسانها بدان نیز به آخر نمیرسد.
2. خانهای که ستونهای آن هرگز فرو نمیریزد. این جمله کنایه است از جاوید بودن و کهنه نشدن قرآن و این وصف در مبحث معجزه بودن قرآن با دلایل گوناگون به اثبات رسیده است.
3. صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکستپذیر نخواهند بود. پیام این صفت این است که عزت و سرافرازی دنیا و آخرت برای مؤمنان و پیروان آن است.
4. قرآن نشانگر راه حق از باطل است. زیرا آنچه در آن هست حق و مطابق با واقع است چون از سوی حق محض آمده است.
5. میتوان با قرآن حرف زد. در میان انسانها کسان بسیاری دیده میشوند که تمام مطالب و نیازهای روزمرّه زندگی را با خواندن آیاتی از قرآن بیان میکنند از جمله این افراد میتوان فضّه، خادم? فاطم? زهرا«سلامالله علیها» را نام برد.
6. با قرآن میشنوید. شاید مقصود از این جمله این باشد که تنها وسیله و راه ارتباطی برای شنیدن دستورات و پیامهای الهی قرآن است.
7. بعضی از قرآن مفسر بعضی دیگر است. پر واضح است در قرآن عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، نص و ظاهر، دو وجود دارد و هر یک از این عناوین با عناوین دیگر تفسیر و تبیین میشوند.
پیام این فراز این است که هرچند آیات قرآن درباره ابعاد و عرصههای گوناگون نیازهای بشری سخن میگوید با این وصف هیچگونه تناقض و یا حتی اختلافی در آن دیده نمیشود و این یکی دیگر از نکاتی است که نشانگر معجزه بودن آن میباشد.
«لوکان من غیر عنداللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً.» (نساء، 4/82)
اگر قرآن از سوی خداوند نازل شده بود اختلاف فراوانی در آن مییافتند.
8. بعضی از قرآن شاهد بعضی دیگر است. ممکن است گفته شود این جمله تأکید و تفسیر فراز پیشین است ولی با دقت بیشتر شاید بتوان گفت با همدیگر تفاوت دارند زیرا در اینجا آن حضرت در مقام بیان این حقیقت است که نه تنها در قرآن اختلاف و تناقض نیست بلکه بالاتر پارهای از آیات مؤید و مورد استشهاد آیات دیگر است.
9. آیات قرآن در شناساندن خدا اختلاف ندارند. یعنی تمام آیات قرآن در پی یک هدف قانونمند نازل شدهاند و در مقام تبیین آن هیچگونه کوتاهی و اختلافی مشاهده نمیشود.
10. کسی که همراه با قرآن شود گمراه نمیکند. در اینکه مفهوم و پیام این جمله با فراز پیشین دو تا است؛ و یا اینکه تکرار همان مفهوم و تأکید آن است میان شارحان نهجالبلاغه مورد گفتوگو واقع شده است، برخی از شارحان از جمله ابن ابی الحدید معتزلی نظر دوم را پسندیده و میگوید:
اگر پرسیده شود آیا میان این دو جمله تفاوتی هست یا نه در پاسخ میگویم آری چون پیام فراز اول این است که آیات قرآن در دلالت بر وجود و صفات باریتعالی اختلافی ندارند… و اما پیام فراز دوم این است که اگر کسی سراغ قرآن برود او را جز به خداوند متعال به چیز دیگر رهنمون نمیشود.27
اینها پارهای از اوصاف قرآن بود که از زبان امیرالمؤمنان علی(ع) بیان گردید.
ب ـ شش ویژگی دیگر
در جای دیگر در مقام توصیف قرآن میفرماید:
واعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش و الهادی الذی لا یضلّ والمحدِّثُ الذی لا یکذب و ما جالس هذا القرآن أحد الاقام عنه بزیادةٍ او نقصانٍ، زیادةٍ فی هدیً او نقصانٍ من عمی ً و اعلموا أنّه لیس علی احدٍ بعد القرآن من فاقةٍ و لا لاحدٍ قبل القرآن من عنیً.28
آگاه باشید همانا این قرآن پند دهندهای است که نمیفریبد و هدایتکنندهای است که گمراه نمیسازد و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید. کسی با قرآن همنشینی نکرد مگر آن که براو افزود یا از او کاست، در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهیاش کاست.
محقق خوئی در شرح و تفسیر این جملات مطالبی را فرموده و نیز روایاتی را گزارش کرده است از جمله: عن ابی عبدالله(ع) قال: انّ هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدجی… و یفتح للضیاء فطره فان التفکر حیاة قلب البصیر….29
امام صادق فرمود: در قرآن نور هدایت و چراغهای روشن است و نور آن چشمانش را میگشاید. پس همانا فکر کردن مایه زندگی قلب شخص بصیر است.
ج ـ چهل و دو ویژگی قرآن
قرآن ناطق درباره خصائص قرآن در خطبه صد و نود و هشت چنین میفرماید:
ثم انزل علیه الکتاب نوراً لا تطفأ مصابیحه و سراجاً لا یخبو توقده و بحراً لا یدرک قعره و منهاجاً لا یضل نهجه شعاعاً لایظلم ضوؤه و فرقاناً لایخمد برهانه و تبیاناً لا تهدم ارکانه و شفاءً لا تخشی اسقامه و عزاً لا تهزم انصاره و حقاً لا تحذل اعوانه فهو معدن الایمان و بحبوحته و ینابیع العلم و بحوره و ریاض العدل و غدرانه و اثافیّ الاسلام و بنیانه و اودیة الحقّ و غیطانه و بحر لاینزفه المستنزفون و عیون لا ینضبها الماتحون و مناهل لایغیضها الواردون و منازل لایضل نهجها المسافرون و اعلام لایعمی عنها السائرون و آکام لایجوز عنها القاصدون. جعله اللّه ریّاً لعطش العلماء و ربیعاً لقلوب الفقهاء و محاجّ لطرق الصلحاء و دواءً لیس بعده داء و نوراً لیس معه ظلمة و حبلاً وثیقاً عروته و معقلاً منیعاً ذروته و عزاً لمن تولاه و سلماً لمن دخله و هدیً لمن ائتمّ به و عذراً لمن انتحله و برهاناً لمن تکلم به و شاهداً لمن خاصم به و فلجاً لمن حاجّ به و حاملاً لمن حمله و مطیّةً لمن اعمله و آیةً لمن توسّم و جُنةً لمن استلام و علماً لمن وعی و حدیثاً لمن روی و حکماً لمن قضی.30
خداوند بر پیامبر چنین کتابی فرو فرستاد، نوری که چراغهایش را خاموشی نباشد و چراغی که روشناییش به خاموشی نگراید، اقیانوسی که کسی را به ژرفایش دسترسی نباشد، راهی که رهروش به گمراهی نرود، پرتوی که تابشش را تیرگیای نیالاید، مرزگذاری که برهانش خمودی نگیرد، بنیادی که پایههایش فرو نریزد، درمانی که از پی آمدهایش جای نگرانی نباشد، عزتی که یاورانش شکست نپذیرند و حقی که یارانش تنها وانمانند. آری قرآن معدن ایمان و گوهر ناب آن سرچشمهها و دریاهای دانش بوستانها و آبگیرهای عدالت زیربنا و ساختار اسلام و وادیها و دشتهای گسترده? حق است. قرآن آن دریا است که هرچه از آبش ببرند پایان نگیرد، چشمهساری است که هرچه آن برگیرند فرو نخشکد، آبشخوری است که خیل واردان بر آن از آن نکاهند، منزلگاهی است که مسافران راه آن را گم نکنند، نشانههایی است که رهروان با دیدن آنها گمراه نشوند، جایجای راهش به سرعتگیرهایی مجهز باشد، زلال گوارا برای عالمان، بهاران خرم برای قلبهای ژرفاندیش و برای حرکت صالحان راهی روشن مقرر داشته است که با هیچ ظلمتی همراه نباشد، ریسمانی است که دست آویزش اطمینان بخش است و دژی است که بلندایش تسخیرناپذیر است. آن را که پذیرای ولایتش شود مایه? عزت است و هر که را که در نظامش پای گذارد رمز امنیت، و تمامی کسانی را که به پیشوایش گیرند عین هدایت و هر کس را که راه و رسم خویش بدو واگذارد عذری موجه است، برای کسی که با منطق آن سخن گوید برهان و برای کسی که با تکیه بر آن درگیر شود شاهد و برای کسی که بدان احتجاج ورزد موجب پیروزی است. هر که بار معارف قرآن را به دوش کشد قرآنش بر دوش میکشد و هر که قرآن را به کار گیرد مرکوبی راهوارش باشد و هر که را بدان راه جوید نشان و هر آن کسی را که در پناهش درآید سپر است. قرآن دانشاندوزان را دانش ، روایتگران را حدیث و داوران راحکم است.
همانگونه که ملاحظه میشود مولا علی(ع) در این قسمت از خطبه در مقام قرآنشناسی به اصول و نکات بسیار اساسی قرآن انگشت گذاشته. هر کدام از این نکات نیازمند شرح و تفسیر تفصیلی است که از قلمرو این مختصر خارج است.
در اینجا به جهت طولانی نشدن پس از نقل شارحان نهجالبلاغه تنها به برجسته کردن این نکات و فهرست آنها بسنده میکنیم.
محقق خوئی در شرح این قسمت میفرماید:
چون در قسمتهای پیش دربار? فضیلت و شرف اسلام مطالبی را بیان فرمود، در پی آن دربار? شرح حال آورند? اسلام و نیز بیان شرایط فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی حاکم بر آن دوران سخن رانده، به دنبال آن یکی از نعمتهایی را که توسط رسول خدا بر مردم ارزانی داشته شده معرفی کرده است و سپس چهل و دو فضیلت و منقبت برای قرآن شمرده است.31
علامه ابن میثم بحرانی نیز همانند محقق خوئی از این فراز، چهل و دو فضیلت برای قرآن بر شمرده و آنها را به تفصیل بیان داشته است:
1. نوری که چراغهایش خاموش نمیشود.
2. قرآن چراغی است که درخشندگی آن زوال نمیپذیرد.
3. دریایی است که دسترسی به ژرفای آن ممکن نیست.
4. راهی است که رهرواش گمراه نمیشود.
5. شعلهای است که نورش به تاریکی نمیگراید.
6. جدا کننده حق و باطل است.
7. بنیادی که پایههایش فرو نمیریزد.
8. داروی شفابخش است که پیآمد ندارد.
محقق خوئی برای نمونه، روایاتی را که دلالت دارد آیات قرآن ناراحتیهای جسمانی را نیز شفا میدهد گزارش کرده جهت طولانی نشدن از گزارش آنها خودداری میشود.32
9. قرآن مایه عزتی است که یاوران و دوستارانش هرگز شکست نمیپذیرند.
10. قرآن حقی است که طرفدارانش تنها نمیمانند.
11. قرآن معدن جوشان ایمان است.
12. قرآن سرچشمه جوشان علم و معرفت است.
13. قرآن بوستان و آبگیر عدالت است.
14. قرآن شاکل? اسلام است.
15. سرزمین پهناور حق یعنی انسان حقطلب و حقمدار تنها در این سرزمین به حق دست مییازد.
16. قرآن دریایی است پایان ناپذیر.
17. چشمهساری است که هیچگاه نخشکد.
18. آبشخوری است هر چه بهرهمندان زیاد باشند از آن نکاهند.
19. منزلگاهی است در طریق سیر به حق.
20. نشانههایی است برای رهروان راه طریقت که هیچگاه خاموش نمیشود.
21. راهی است همراه با حفاظهایی که مانع سقوط است.
22. آب گوارایی است برای سیر شدن تشنهلبان معرفت و آگاهی.
23. فصل بهارانی است برای خرم و شاد شدن دلهای ژرفاندیشان.
24. راهی روشن برای عبور صالحان.
25. داروی تمام دردها است. (هم دردهای جسمانی و هم دردهای روحی)
26. نوری است به دور از هر گونه تاریکی.
27. ریسمان محکمی است که برای چنگزننده اطمینانآور است.
28. دژی است که بلندایش تسخیرناپذیر است.
29. عامل سربلندی و عزت کسانی است که خویشتن را به آن بسپارند و آن را ولیّ برگزینند.
30. عامل امنیت است برای کسانی که در آن سرا وارد شوند.
31. عامل هدایت است برای کسانی که آن را الگو قرار دهند.
32. عذر موجه است برای کسانی که با منطق آن سخن گویند.
33. برهان و استدلال قوی است برای کسانی که بدان تمسک جویند.
34. شاهد است برای کسانی که به آن مخاصمه کنند.
35. عامل پیروزی کسانی است که بدان استدلال کنند.
36. هر کسی آن را حمل کند (یاد گیرد و عمل کند) او را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.
37. قرآن وسیله سریع جهت رسیدن به هدف است.
38. راهنمایی است برای کسانی که بخواهند در آن تفکر و تدبر کنند.
39. سپری است محافظ برای کسانی که به آن پناه برند.
40. علمی فراوان است برای دانشاندوزان.
41. کلامی حدیث و نوی است برای روایتگران.
42. حکیمی است بر حق، برای داوران و قاضیان.33
5. هشدار نسبت به تحریف معنوی
مهمترین و دشوارترین مرحله پاسداری از وحی، رویارویی با برداشتهای ناروا و نادرست و تفسیرها و تأویلهای جموداندیشانه و یا تحریفگرایانه است.
اگر قرآن تمام مشکلات و مخالفتهایی که برای نابود کردن آن صورت گرفته با موفقیت از سر بگذراند ولی از جهت معنوی و برداشتهای نادرست و ناروا نتواند خودش را حفظ کند، هدف بعثت و انزال وحی حاصل نمیشود.
جلوگیری از تحریف معنوی به مراتب از مبارزه با مخالفتها و حتی تحریف لفظی دشوارتر است زیرا دیگر دشمنیهای قرآن آشکار و بیپرده صورت میگیرد و اما جبهه تحریف معنوی در میان طرفداران و مدافعان قرآن شکل میگیرد و در لباس دفاع از قرآن بلکه تبلیغ از آن صورت میگیرد.
از این رو در روایات نبوی نسبت به تحریف لفظی و مخالفتهای آشکار با قرآن ابراز نگرانی نشده است و اما نسبت به تحریف معنوی و تفسیر به رأی و تأویلهای ناروا به شدت اظهار نگرانی و موضعگیری تند شده است.
در این بخش برخی از کلمات آن حضرت در اینباره بازگو میشود:
حضرت علی(ع)، درباره تحریف معنوی قرآن در عصر غیبت و رفع تحریف با ظهور حضرت حجت(عج) فرجه الشریف مینویسد:
یعطفُ الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهُدی علی الهوی و یعطفُ الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرّأی.34
از پس دورانی که هدایت وحی تابع هوسهای این و آن بوده است او هوسها را تابع هدایت وحی میکند و در حالی که به نام تفسیر نظریههای گونهگون بر قرآن تحمیل شده است اندیشهها را تابع قرآن میسازد.
ابن ابیالحدید معتزلی در شرح این خطبه مینویسد:
این خطبه اشاره است به امامی که خداوند او را در آخرالزمان خلیفه تعیین میکند و به او در روایات وعده داده شده و معنای یعطف الهوی یعنی با زور و غلبه، جلوی هوا و هوس را میگیرد و هدایت را حاکم و قاهر قرار میدهد. همچنین یعطف الرای علی القرآن یعنی با قوه قهریه جلوی عمل به قیاس و گمان را میگیرد و قرآن را حاکم قرار میدهد و این فراز اشاره است به گروههای مخالف امام زمان(عج).35
علامه خوئی در توضیح این قسمت از خطبه به تفصیل به این موضوع پرداخته است که قرآن نیازمند مفسر صالح است و آنها جز ائمه«علیهمالسلام» نیستند. ایشان مینویسد:
مقصود از جمله اذا عطفوالقرآن علی الرأی کسانی همانند مرجئه، مشبه، کرامیه، قدریه و معتزلهاند که هر یک بر مذهب و عقاید باطل خویش به قرآن تمسک جستهاند و فکر میکنند حق مطلق آنهایند در حالی که از راه مستقیم عدول کرده و مبتلا به افراط و تفریط شدهاند چون از به پادارندگان قرآن و خلیفه رحمان و کسانی که مخاطب قرآناند در خانه آنها نازل شده یعنی اهل بیت نبوت عدول کردهاند بنابراین هر کس همانند شیعه در فهم و تفسیر قرآن سراغ آنان برود هدایت یافته و هر کس از آنان بینیازی جوید گمراه گشته و قرآن را به رأی خویش تفسیر کرده و مستوجب غضب الهی است.36
آن حضرت در خطبه صد و بیست و پنج نیز به این موضوع پرداخته و مطالبی را درباره اینکه تنها اهل بیت عصمت و طهارت مفسران واقعی قرآن هستند و بدون مراجعه به آنان مقصود اصلی قرآن به دست نمیآید بیان کرده است.
6. نهی از مناظره با قرآن
مولا امام علی(ع) درباره روش مناظره و احتجاج با دشمن در نامهای به عبدالله بن عباس در سال سی و هشت که او را برای مناظره با خوارج فرستاده بود مینویسد:
لا تخاصم بالقرآن فانّ القرآن جمال دو وجوهٍ تقول و یقولون و لکن حاججهم بالسنة فانهم لن یجدوا عنها محیصاً.37
به قرآن با خوارج به جدل مپرداز زیرا قرآن دارای دیدگاه کلی بوده و تفسیرهای گوناگون دارد تو چیزی میگویی و آنها چیزی دیگر لیکن با سنت پیامبر(ص) با آنان به بحث و گفتوگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند.
ابن ابی الحدید معتزلی در عظمت و جایگاه این جملات مینویسد:
این کلام در عظمت و مرتبه مانند ندارد زیرا قرآن خیلی موارد به اشتباه میاندازد به این معنا که در ظاهر احساس میشود متناقض است مانند آی? «لاتدرکه الابصار»(انعام،6/103) و آی? «الی ربها ناظره»(قیامه، 75/23)… و اما سنت اینچنین نیست زیرا اصحاب از رسول خدا درباره سنت در موارد شبه میپرسیدند… و از سوی دیگر چه بسا درباره تفسیر یک آیه از رسول خدا میپرسیدند و آن حضرت به گونه اجمال پاسخ میداد و همچنان مبهم میماند مانند آیه کلاله38 که عمر از آن پرسید حضرت فرمود: به آی? صیف مراجعه کن و بیشتر از این توضیح نداد و عمر به آی? صیف مراجعه نکرد تا اینکه مُرد و همچنان نسبت به این آیه جاهل بود….39
سپس ابن ابیالحدید دربار? سنّتی که مقصود امیرمؤمنان است توضیح میدهد.40
7. خداشناسی در قرآن
آگاهی و معرفت پیدا کردن از صفات ثبوتی و سلبی جمال و جلال الهی از مهمترین وظایف هر مسلمان است. بیتردید اعتقاد به وجود خالق متعال با برهان عقلی و راهنمایی فطرت انسانها صورت میگیرد و اما آگاهی از بسیاری از اوصاف خداوند جز از راه وحی و سنت ممکن نیست، از این رو مولای متقیان خطبه اشباح در مسجد کوفه را در پاسخ شخصی که از امام خواست خدا را آنگونه معرفی کند که گویا با چشم سر او را دیدهاند در حالی که خشمگین بود ورنگ صورتش تغییر کرده بود مطالب فراوانی در اینباره فرمود از جمله:
فانظرایها السائل فما دلّک القرآن علیه من صفته فائتّم به و استضئ بنور هدایته و ما کلّفک الشیطان علمه مما لیس فی الکتاب علیک فرضه و لا فی سنّته النبی صلی اللّه علیه و آله و ائمّة الهدی أثره فکل علمه الی اللّه سبحانه فانّ ذالک منتهی حقّ اللّه علیک.41
ابن ابی الحدید پس از بیان آنچه سبب خشم و تغییر رنگ آن حضرت را فراهم آورده بود در توضیح این فراز مینویسد:
آن حضرت به سؤالکننده میفرماید: صفاتی را که در قرآن و سنت و مذاهب ائم? حق آمده بگیر زیرا جز آنها صفاتی است که با وسوسه شیطان مورد تکلیف و توجه قرار میگیرد.
سپس در مقام تبیین و استدلال بر آن مینویسد:
این سخن حقی است زیرا قرآن و سنت دربار? صفات ثبوتی خداوند به تفصیل اوصافی را مانند عالم، قادر، حیّ، مرید، سمیع و بصیر بودن و نیز دربار? صفات سلبی همانند منزه بودن از آنچه نشانگر حدوث است مانند جسم بودن، حلول، جهت و رؤیت سخن گفته است. در اینگونه صفات سراغ عقل رفتن جهت اقامه برهان عقلی بیاشکال است و اما صفاتی که در قرآن و سنت نیامده فکر کردن درباره آنها حرام است….42
علامه بحرانی پس از اینکه دوازده صفت از قول آن حضرت درباره خدا بر میشمارد در توضیح و تفسیر این جملات مینویسد:
این بخش از خطبه در مقام تعلیم و تربیت انسانها نسبت به توصیف کردن خداوند متعال صادر شده… زیرا خداوند خود بهتر میتواند اوصاف خویش را تبیین کند و نیز رسول خدا و ائمه که از دیگران آگاهتر به صفات الهی هستند.43
علام? جعفری نیز در تفسیر و تحلیل این خطبه به تفصیل وارد شده و مطالب فراوانی را فرموده از جمله در ذیل این جملات فرموده است:
امیر مؤمنان(ع) در جملات فوق دو اصل کلی مهم را گوشزد فرمودهاند:
اصل یکم: محدودیت معرفت انسانی و نارسایی وسایل آن در برابر شناخت صفات خداوندی.
اصل دوم: ضرورت رجوع به قرآن برای مسأله مزبور.
ایشان سپس در توضیح هر کدام از این دو اصل مطالبی را مطرح کرده است از جمله:
درباره اصل دوم مینویسد:
در قرآن برای خداوند اقسام مختلفی از صفات را بیان کرده مانند رب، رحمن، رحیم، مالک، غفور، عالم، قادر، حی، قیوم، مالک، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، متکبر، باری، فاطر، مصوّر، و غیر آن… ما از این کلمات با احساس والا به شرط طهارت درونی مفاهیمی را درک میکنیم. این مفاهیم را با استناد آنها به خداوند سبحان از وابستگی به انگیزهها و هدفهای معمولی که در ما انسانها وجود دارد منزه می داریم و همچنین آنها را فوق آن هویتها و مختصاتی که در مفاهیم مزبور در وجود ما انسانها ضرورت دارد میدانیم.44
علامه خوئی نیز در شرح و تفسیر این قسمت مطالبی را فرموده از جمله روایاتی را به عنوان شاهد گزارش کرده است.45
مولای متقیان در خطبهها و نامهها و کلمات قصار دیگری، مباحث اعتقادی بهویژه خداشناسی و نیز معادشناسی را مطرح کرده که از گزارش آنها خودداری میشود.
8. راه مستقیم
مولا امام علی(ع) پس از بیعت مردم مدینه در اولین سخنرانی در سال 35 پس از تبیین سیاست کلی نظام و تأکید بر فضایل اخلاقی در مقام شناساندن عوامل گمراهی و بدبختی چنین میفرماید:
الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة، علیها باقی الکتاب و آثار النبوة.46
چپ و راست گمراهی است و راه میانه جاده مستقیم الهی است که قرآن و آثار نبوت آن را سفارش میکند.
در این فراز حضرت به یک حقیقت مهم اشاره کرده و آن عبارتست از اینکه بزرگترین و بیشترین عامل گمراهی در تمامی زمانها و مکانها افراط و تفریط است که از آن در دانش اصول به عنوان یک مریضی نام برده میشود. از این رو در تعالیم انسان ساز دین مقدس اسلام تاکید و توصیه شده بر دوری از هر گونه افراط و تفریط تا آنجا که افراط و یا تفریط در کارهای نیکویی مانند ایثار، نماز، روزه و حج نیز مورد مذمت قرار گرفته است.
علامه محمد تقی جعفری در این رابطه معتقد است دستورات و اعتقادات اسلام بهدور از هرگونه افراط و تفریط میباشد. ایشان درباره عقاید مینویسد: (نقل به معنا) عقایدی را که اسلام از مردم خواسته ساده و متوسط و بهدور از هر گونه افراط و تفریط است، به گونهای که هر کس دارای عقل معتدلی باشد آنها را میپذیرد چون هماهنگ با فطرت انسانهاست: «فطرة الله التی فطر الناس علیها» (روم، 30/30) ایشان سپس به تفصیل اصول اعتقادی اسلام را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و ثابت میکند آنها از افراط و تفریط بدورند.
درباره احکام و تکالیف نیز مینویسد:
با توجه به اینکه مبنای اصلی احکام و تکالیف اسلامی حیات معقول است هر گونه افراط و تفریطی که آسیب به آن برساند از احکام اسلام بهدور است.47
9. جامعیت قرآن
از جمله اوصاف برجست? قرآن، جامعیت آن است، یعنی احکام و دستورات قرآن به گونهای است که ویژه زمان و مکان خاصی نیست و از سوی دیگر تمامی نیازهای فردی و اجتماعی انسان را تأمین میکند مولا امام علی(ع) در موارد فراوانی به این مهم اشاره کرده است از جمله:
الفـ قرآن جامع اخبار گذشتگان و آیندگان
و فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم.48
در قرآن اخبار گذشتگان و آیندگان و احکام مورد نیاز زندگیتان وجود دارد.
بـ قرآن در بر دارند? تمام احکام و فضایل است:
امیر مؤمنان دربار? خلقت زمین، آسمان، بشر و تبیین برخی از احکام مانند حج به تفصیل مطالبی را ایراد کرده از جمله درباره گستره قلمرو قرآن در خطبهای میفرماید:
و خلف الانبیاء فی اممها اذ لم یترکوهم هملاً بغیر طریقٍ واضحٍ و لا علم قائم، کتاب ربکم مبیّناً حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخة و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و امثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه، مفسّراً مجمله و مبیناً غوامضه بین مأخوذ میثاق علمه و موسّع علی العباد فی جهله و بین مثبت فی الکتاب فرضه و معلوم فی السنّة نسخه و واجب فی السنة اخذه و مرخّصٍ فی الکتاب ترکه و بین واجب بوقته و زائل فی مستقبله و مباین بین محارمه من کبیر أوعد علیه نیرانه او صغیر ارصد له غفرانه و بین مقبول فی ادناه و موسع فی اقصاه.49
رسول خدا میان شما همان وا نهاد که پیامبران پیشینی در میان امتهایشان وا مینهادند که آنان امت خود را بیبهره از راههای روشن و پرچمهای افراشته وا نمیگذاشتند. این کتاب کتاب پروردگار شما است، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصتها و عزیمتها، خاص و عام، عبرتها و مثلها، مطلق و مقید، محکم و متشابه آن، مرزی روشن است آیات مجمل آن تفسیر و پیچیدگیهایش تبیین شده است. بخشهایی از حقایقش چنان که به موجب پیمانی که خداوند در علم ازلیش، با همگان بسته است، آن را متعهداند، و بخشهای دیگر آن چنان است که بندگان خدا، در آن آزادند. بر بایستگی پارهای قوانین در قرآن تاکید رفته، اما در سنت به روشنی نسخ شده، همچنان که در مواردی دیگر پایبندی به آن در سنت مورد تاکید قرار گرفته و قرآن وانهادنش را رخصت داده است، وجوب پارهای از تکالیف وقت معینی دارد که چون به سر آید، وجوب تکلیف یا تکالیف نیز منتفی باشد، از دیگر سو میان نبایدهایش نیز مرز گذاری شده است. از گناهان کبیرهای که در مورد آن تهدید آتش آمده است، و گناهان صغیرهای که خداوند برای آمرزش آن جایی گذاشته است و سر انجام تکالیفی هست که حداقل آن پذیرفته، حداکثر به مکلف واگذار شده است.
مولا امام علی(ع) در این فراز از خطبه محتوای کلی و نوع مطالب قرآن را تبیین و در یک تقسیم بندی مطالب آن را به هشت عنوان اساسی به شرح زیر تقسیم کرده است:
1. حلال و حرام 2. فرائض و فضایل50 3. ناسخ و منسوخ 4. رخصتها و واجبات 5. خاص و عام 6. مطالب عبرتانگیز و مثلها 7. مرسل (مطالبی که ویژه زمان و مکان خاصی نیست و محدود) 8. محکم و متشابه.
و در تقسیم دیگری، تمامی مطالب قرآن به پنج عنوان کلی تقسیم شده است:
1. مطالب اعتقادی که دانستن و باور آنها بر هر انسانی لازم است.
2. مطالبی که در قرآن مطرح شده ولی با سنّت رسول خدا(ص) نسخ شده است.
3. مطالبی که در قرآن به عنوان جایز آمده و در سنّت رسول خدا(ص) واجب شمرده شده است.
4. واجبات دایمی و موقت.
5. نمونههایی از محرمات اعم از گناهان کبیره و صغیره.
شارحان نهج البلاغة برای هر یک از این عناوین، آیاتی را از قرآن به عنوان شاهد آوردهاند از جمله محقق خوئی51 که به جهت طولانی نشدن از گزارش آن خودداری میشود. آن حضرت درباره جامعیت قرآن نیز در موارد فراوان سخن گفته است از جمله: خطبههای 1،46، 153، 167 و 183.
10. آثار پیروی از قرآن
حضرت امیر مؤمنان(ع) برای پیروی از قرآن، آثار و برکات گونهگونی را بر شمرده است. برخی از آنها مادّی و برخی معنوی، پارهای از آنها در دنیا و پارهای دیگر در آخرت است. از جمل? این ثمرات، شفاعت قرآن برای کسانی که آن را شناخته و حق آن را ادا کردهاند و شکایت قرآن از قرآن ستیزان است.
آن حضرت در این باره میفرماید:
الفـ شفاعت قرآن در قیامت
و اعلموا أنّه شافع مشفّع و قائل مصدّق و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفّع فیه و من محل به القرآن یوم القیامة صدّق علیه فانه ینادی مناد یوم القیامة الا إنّ کل حارث مبتلی فی حرثه و عاقبة عمله غیر حرثة القرآن فکونوا من حرثته و اتباعه و استدلوا علی ربکم و استنصحوه علی انفسکم و اتّهموا علیه آرائکم و استفشوا فیه اهواءکم.52
آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق میگردد. آن کس که در قیامت قرآن شفاعتش کند بخشوده میشود و آن کس که قرآن از او شکایت کند محکوم است. در روز قیامت ندا دهندهای بانگ میزند که آگاه باشید امروز هر کس گرفتار بذری است که کاشته و عملی است که انجام داده جز اعمال منطبق با قرآن پس شما در شمار عمل کنندگان به قرآن باشید. از قرآن پیروی کنید. با قرآن خدا را بشناسید و خویشتنی را با قرآن اندرز دهید و رأی و نظر خود را برابر قرآن متهم کنید و خواستههای خود را با قرآن نادرست شمارید.
علامه ابن میثم در تفسیر این قسمت مینویسد:
کلمه شافع و مشفع استعاره است زیرا تدبر و پیروی از قرآن سبب میشود تمام گناهان نابود شود. اخلاق بد تبدیل به اخلاق حسنه گردد. در نتیجه خشم خدا برود پس همان کاری را که شفیع انجام میدهد پیروی از قرآن نیز دارد و معنای روایاتی که با سند مرفوع گزارش شده ما من شفیع من ملکٍ و لا نبیٍ و لا غیرهما افضل من القرآن (هیچ شفاعتگری از ملائک و انبیا و همانند آنها بهتر از قرآن نیست) همین است.53
ایشان سپس میگوید زبان حال قرآن در قیامت قابل انکار نیست و مقصود از منادی نیز زبان حال اعمال انسانهاست.
محقق خوئی پس از گزارش کلام علامه بحرانی مبنی بر اینکه کلمه شافع به گونه استعاره به کار رفته این مطلب را نمیپذیرد و بر آن اشکال میکند به اینکه:
انصاف در این است که با امکان حمل کلام بر معنای حقیقی، مجاز دانستن آن صحیح نیست و در اینجا نه تنها معنای حقیقی برای شافع ممکن است بلکه متیقّن است، زیرا روایات فراوانی داریم که دلالت دارد قرآن روز قیامت به صورت انسان زیبا صورت حاضر میشود و از کسانی که او را تلاوت کردهاند شفاعت و کسانی از آن رو بر گرداندهاند شکایت میکند.
ایشان سپس نمونههایی از این دسته روایات را گزارش کرده است.54
مولا علی(ع) در خطبهای که در شهر کوفه ایراد کردهاند درباره ارزش و جایگاه آن در رسالت و گره گشایی مشکلات جامعه و ثمرات پیروی از آن میفرماید:
ارسله علی حین فترةٍ من الرسلِ و طول هجعة من الامم و انتقاض من المبرم فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه و النور المقتدی به ذالک، القرآن فاستنطقوه و لن ینطق و لکن أخبرکم عنه الا إنّ فیه علم ما یأتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم ما بینکم.55
خداوند پیامبر(ص) را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند و رشتههای دوستی و انسانیت از هم گسسته بود، پس پیامبر(ص) به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قرآن کریم است از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز سخن نمیگوید اما من شما را از معارف آن خبر میدهم بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفا دهند دردهای شما و سامان دهنده? امور فردی و اجتماعی شماست.
بـ مطلب دومی که در این فراز بیان شد این است که در قرآن سرگذشت گذشتگان و حوادث آیندگان وجود دارد نسبت به تاریخ گذشتگان روشن است که بسیاری از آیات و داستانهای قرآن در آن رابطه است و نسبت به وقایعی که در آینده رخ مینماید نیز آیات فراوانی بازگو کننده آنهاست از جمله مغلوب شدن رومیان به گونه صریح بیان کرده و بسیاری از وقایع را نیز با بیان قواعد و اصول کلی به عنوان سنت الهی تبیین کرده است مفسران در بیان نمونههای اخبار غیبی قرآن موارد فراوانی را گزارش کردهاند که از قلمرو این نوشته خارج است.
جـ مطلب سوّم در این فراز اشاره به یک نکت? بسیار مهم از اهداف و آثار قرآن است و آن اینکه درمان تمامی دردهای نفسانی و روانی افراد و جامعه در فهم و پیروی صحیح از آن است.
11. شکوه از غربت قرآن
مولای متقیان در مواردی از نهج البلاغه از بیتوجهی و غربت قرآن شکوه و اظهار ناراحتی کرده است از جمله نسبت به روزگار ما میفرماید:
یأتی علی الناس زمان لا یبقی فیهم من القرآن الا رسمُه و من الاسلام الا اسمه …56
روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند.
علامه حسن زاده در شرح این جمله مینویسد:
مقصود از رسم قرآن، خط و نقوش اطراف آن است زیرا مفهوم رسم الخط عبارتست از خط آن و شاهد صدق کلام آن حضرت همین است که در عصر ما تلاوت قرآن کم شده ولی نشر و طبع آن زیاد شده است.57
در هر صورت این بیان حضرت هشدار و اخطاری است نسبت به وظیفه مسلمانان درباره قرآن و اینکه تنها در پارهای از مراسم سنتی و یا حتی خواندن آن نباید بسنده کرد بلکه باید تلاش شود احکام نورانی آن جامعه عمل بپوشاند.
1. خطب? 154، سید یمانی در کتاب طراز، 1/217 پارهای از خطبه را بازگو کرده است.
2. ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، 9 ـ 10/114.
3. منهاج البراعة، 9/339.
4. خطب? 122.
5. خطب? 78.
6. خطب? 192.
7. شرح نهج البلاغه، 13 ـ 14/144.
8. خطب? 110، محقق خوئی میفرماید: این خطبه بخشی از خطبه مفصلی است که علی بن شعبه آن را در تحف العقول بازگو کرده است.
9. شرح نهج البلاغه، 7 ـ 8/153.
10. همان، 4 ـ 3/81.
11. نهج الصباغة، 13/78.
12. خوئی، شرح نهج البلاغه، 8/7.
13. شرح نهج البلاغه، 4 ـ 3/82.
14. نام? 47، سجستانی در کتاب المعمرون و الوصایا/149 و اصفهانی در مقاتل الطالبین/38، آن را گزارش کرده است.
15. منهاج البراعة،20/132.
16. نام? 69، آمدی در غرر/76، آن را گزارش کرده است.
17. شرح نهج البلاغه، 5/221.
18. منهاج البراعة، 20/391.
19. حکمت 399.
20. حکمت 328.
21. خطب? 75.
22. شرح نهج البلاغه،11/192.
23. خطب? 125، ابن مزاحم در کتاب صفین/ 235، نیز آن را گزارش کرده است.
24. شرح نهج البلاغه، 7ـ8/277.
25. همان، 4ـ3/126.
26. خطب? 133، آمدی در غرر نیز این خطبه را گزارش کرده است.
27. شرح نهج البلاغه، 8ـ7/401.
28. خطب? 176، زمخشری در کتاب ربیع الابرار، باب جوابات المسکنة و برقی در محاسن آن را گزارش کردهاند.
29. منهاج البراعة، 10/19.
30. خطب? 198.
31. شرح نهج البلاغه، 12/300.
32. همان/306.
33. شرح نهج البلاغه، 4ـ3/459.
34. خطب? 138، آمدی در غرر/296، نیز آن را گزارش کرده است.
35. شرح نهج البلاغه، 10ـ9/30.
36. منهاج البراعة، 8/349.
37. نام? 77.
38. نساء، 4/12.
39. شرح نهج البلاغه، 17ـ 18/245.
40. همان.
41. خطب? 91، ابنعبد ربه در کتاب عقد فرید، 2/406 و صدوق در توحید/34 آن را گزارش کرده است.
42. شرح نهج البلاغه، 5ـ6/449.
43. همان، 1ـ2/230.
44. شرح نهج البلاغه، 15/287.
45. منهاج البراعة، 6/308.
46. خطب? 17، ابوطالب مکی در کتاب قوت القلوب، 1/290 و هروی در الجمع بین الغریبین و ابن اثیر در نهایة ماده خبط و قاضی نعمان در کتاب اصول المذهب/135 آن را گزارش کردهاند.
47. شرح نهج البلاغه، 4/148.
48. حکمت 313.
49. خطب? 1، این خطبه را جز سید رضی، علامه مجلسی تا عبارت الی یوم الوقت المعلوم از کتاب عیون الحکمة و الواعظ واسطی و زمخشری در ربیع الابرار و ابن شعب? حلی در تحف العقول و ابن سلمه قضاعی در دستور معالم الحکم و ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول نیز گزارش کردهاند.
50. نسبت به فضایل، میان شارحان نهج البلاغه اختلاف شده، برخی آن را ویژه مستحبات دانستهاند مانند ابن ابی الحدید. بعضی دیگر آن را به معنای گستردهتر از مستحبات یعنی هر کار با فضیلتی گرفتهاند مانند: راوندی.
51. منهاجالبراعة، 2/179.
52. خطب? 176، زمخشری در ربیع الابرار باب جوابات مسکنة و برقی در محاسن آن را گزارش کردهاند.
53. شرح نهج البلاغه، 4ـ3/356.
54. اصول کافی.
55. خطب? 158.
56. حکمت 369.
57. منهاج البراعة، 21/453.
منبع: بانک مقالات مرکز فرهنگ و معارف