اطاعت از قرآن و عترت + کلیپ تصویری
سخنرانی گهربار و نورانی حضرت آیت الله جوادی آملی با موضوع ضرورت کسب معرفت عینی در اطاعت از قرآن و عترت (علیهم السلام)
حجم: 4.5 مگابایت
- ۰ نظر
- ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۸
- ۳۳۸ نمایش
سخنرانی گهربار و نورانی حضرت آیت الله جوادی آملی با موضوع ضرورت کسب معرفت عینی در اطاعت از قرآن و عترت (علیهم السلام)
حجم: 4.5 مگابایت
(فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون)؛
خدا در کنار قرآن، عترت را قرار داده است. اگر مردم از عترت جدا شوند، قرآن را نخواهند فهمید.
قصّه ی ابن ابی العوجاء معروف است. ابن ابی العوجاء آدم کافر، ملحد و زندیقی* بود که به هیچ چیز اعتقاد نداشت. امّا سخنوری قهّار بود با چند نفر از همفکران خود به مسجد الحرام می رفتند و آنجا به مسلمانانی که طواف می کردند، می خندیدند و آن ها را به استهزا می گرفتند. او حتّی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و با زبانی تند گفت: «شما تاکی این خرمن را می کوبید». کعبه را (العیاذبالله) به خرمن می چرخند. گفت: تاکی این خرمن را می کوبید و به این سنگ پناهنده می شوید و مثل شترهای رمیده از این کوه به آن کوه جست و خیز می کنید. او به قول امروزی ها، خیلی روشنفکرانه حرف زد. امام (علیه السلام) هم جواب هایی به او داد که فعلاً مجال نقل آن نیست. منظور این است که این آدم کافر ملحدزندیق که به هیچ اعتقاد نداشت، کعبه را هم به مسخره می گرفت. همین آدم با قرآن مأنوس بود. قرآن را حفظ می کرد و بعد آیات قرآن را با هم می سنجید. حتّی چنان به قرآن احاطه داشت و قرآن را نقادی می کرد که جناب هشام بن حکم را سخت در تنگنا قرار داد. جناب هشام از بزرگان اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) بود. شخصیّت او خیلی بزرگ بود که امام صادق (علیه السلام) در باره ی ایشان فرموده است:
(مرحبا بناصرتا بیده و لسانه و قلبه)؛
«آفرین بر باور ما که با زبانش، با دستش و با قلبش ما را یاری می کند».
او در علم کلام، یعنی مسائل مربوط به اصول عقاید قهرمان بود بسیاری از کفّار را در مناظراتش به زانو در می آورد؛ ولی در مقابل ابن ابی العوجاء کم می آورد این شخص نزد هشام آمد و گفت: مگر شما نمی گویید قرآن از طرف خداوند حکیم آمده است، پاسخ داد: بله. گفت: آیا حکیم در گفته هایش تناقص گویی می کند؟ گفت: خیر. گفت: آیهء سوّم سورهء نساء با آیه ی 129 همان سوره متناقض است. برای این که در آیه ی سوم چنین آمده است:
(... فائکحوا ما طاب لکم من النساء متنی و ثلاث و رباع فان حقتم الا تعدلوا قواحدة)؛
ملاک ها و معیارِهای دوست داشتن!!!
دوستان عزیز!! به نظر شما، آیا برای دوست داشتن، ملاک و معیار لازم است یا خیر؟ اگر ملاک و معیار را لازم می دانید، شما چه ملاک ها و معیارهایی را پیشنهاد می کنید؟ راستی تا حالا دقت کرده ایم که خداوند چه کسانی را دوست دارد؟ به راستی! دوستان خدا، از چه شاخصههای برخوردار بودهاند که به سعادت دوستی با خدا نائل شدهاند؟ دوست دارید این شاخصه ها را بدانید؟!!!
قرآن کریم این شاخصهها و معیارها را اینگونه بر میشمرد:
1) نیکوکاری:
«وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[1] نیکى کنید، که خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد.
2) وفای به وعده و پرهیزکاری:
«مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»[2] کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مىدارد، زیرا) خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
3) استقامت داشتن:
«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»[3] خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد
4) به خدا توکل نمودن:
«فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»[4] بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
شاخصه های دیگری نیز وجود دارد که برشمردن همه آنها مجال دیگر می طلبد.
[1] . بقره 195. [2] . آل عمران76. [3] . آل عمران 146. [4] . آل عمران 159.
همه ما انسانها نورانیت و روشنایی را دوست داریم. و همین امر موجب شده است که خانههایمان را در مکانهای که نور بیشتری جذب میکند، بنا میکنیم. و برای افزایش نور، از انواع لامپ و چراغ نیز استفاده میکنیم.چراغ، لامپ و نور آفتاب، ظاهر منزل و محیط را نورانی میکند، اما برای نورانیت بخشی باطنی چه باید کرد؟
خیلی جالب است که آموزه های دینی همانگونه که به نورانیت ظاهری منزل سفارش می کند به نورانیت باطنی آن نیز تاکید دارد. به عنوان نمونه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این زمینه میفرماید:
«نَوّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ ... فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ... أَضَاءَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِیءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا»[1]
با تلاوت قرآن، خانههاىتان را روشن کنید، زیرا هرگاه در خانه بسیار تلاوتِ قرآن شود، آن خانه براى اهل آسمان میدرخشد همانگونه که ستارگان آسمان براى اهل زمین می درخشند.
آثار تقوا از منظر قرآن:
یکی از معضلات پیش روی بشر امروز، روند رو به رشد مواجه شدن با بن بست ها و عدم تشخیص حق از باطل است به گونه ای که بیشتر اوقات انسان نمی تواند به درستی حق را از باطل تشخیص بدهد.
اسلام برای برون رفت از این وضعیت، دستور العمل تقوا و پرهیزکاری را توصیه کرده و همواره پیروان خویش را به تقوا سفارش می کند. به گونه ای که فلسفه تشریع برخی از عبادت ها نیز دستیابی به تقوا عنوان شده است چنانکه قرآن کریم در مورد فلسفه تشریع روزه می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[1] اى افرادى که ایمان آوردهاید، روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شده، تا پرهیزکار شوید.
بدون شک تقوا آثار و برکات فراوانی را به ارمغان می آورد که مهمترین آثار آن، خروج از بن بست ها و برخورداری از قوه ی تشخیص حق از باطل می باشد. به گونه ای که فرد متقی و پرهیزکار هرگز در تشخیص حق از باطل دچار حیرت و سرگردانی نمی شود.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[2] هر کس تقواى الهى پیشه کند خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىکند.[3]
در جای دیگر می فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[4] اگر تقوا پیشه کنید خداوند فرقان یعنى وسیله تشخیص حق از باطل را به شما عطا مىکند.[5]
و نیز می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»[6] از خدا بپرهیزید، و به رسولش ایمان، بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید.[7]
[1] . آل عمران، ج 1، ص 623. [2] . سوره طلاق، 2. [3] . تفسیر نمونه، ج 24، ص 231. [4] . انفال، 29.
آیات مرتبط با «حقوق بشر»:
واژه «حقوق بشر» از جمله واژههای آشنای است که نه تنها درشتترین تیترهای روزنامهها به تبیین آن اختصاص داده میشود؛ بلکه صاحب نظران و اندیشمندان نیز در شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی و دیگر وسایل ارتباط جمعی در باره آن سخن میگویند.
اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چه کسی شایستگی وضع «حقوق بشر» را دارد؟
قطعا کسی می تواند «حقوق بشر» را به گونه ی کامل و جامع وضع نماید که در مرحله اول، «انسان شناس» کامل باشد.
اما چه کسی «انسان شناس» کامل است؟
سیاست مداران؟ قانونگذاران؟ یا روانشناسان؟
بدون شک پاسخ خواهید داد که هیچکدام!!! به عنوان نمونه دکتر «الکسیس کارل فیزیولوژیست برجسته فرانسوی، برنده جایزه نوبل 1913 پس از سال ها مطالعه در باره انسان، به این نتیجه می رسد که انسان موجودی است ناشناخته و نهایتا کتابی را با عنوان «انسان موجودی ناشناخته» به رشته تحریر در می آورد.»[1]
پس نتیجه می گیریم که «انسان شناس کامل»، «خداوند» است، چرا که او خالق «بشر» است و اوست که نیازهای واقعی او را و نیز راه تأمین آن را می شناسد و نسبت به اموری که به سعادت یا شقاوت انسان می انجامد آگاهی کامل دارد.
بنابراین تنها مرجعی که صلاحیت وضع حقوق بشر را دارد، خداوند است.
برای اینکه بدانیم خداوند راجع به «حقوق بشر» چه فرموده است؟ خوب است که برای یک بار هم که شده، قرآن را با رویکرد «حقوق بشر» قرائت نماییم.
آیاتی که به نحوی به «حقوق بشر» مرتبط می باشند، فراوانند. در این قسمت به برخی از «حقوق بشر» که در آیات قرآن به آن پرداخته شده است اشاره می کنم:
1) «مبارزه با هر گونه نژاد پرستی»: اى مردم! ما شما را از یک مرد و زنى آفریدیم، و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است. (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ)[2].
آیات 151 و 152 سوره مبارکه «انعام»، نیز بخشی از «حقوق بشر» را اینگونه بر شمرد:
2) «رعایت حقوق والدین»: نسبت به پدر و مادر (تان) نیکى کنید. (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).
3) «محترم شمردن فرزندان»: فرزندان خود را به خاطر تنگدستى و فقر نکشید. (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ).
4) «رعایت حق حیات»: نفوسى را که خداوند محترم شمرده و ریختن خون آنها مجاز نیست، به قتل نرسانید مگر اینکه طبق قانون الهى اجازه قتل آنها داده شده باشد (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
5) «رعایت حقوق یتیم»: هیچگاه جز به قصد اصلاح نزدیک مال یتیمان نشوید، تا هنگامى که به حد بلوغ برسند. (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ).
6) «رعایت عدالت، در رفتار»: کمفروشى نکنید و حق پیمانه و وزن را با عدالت ادا کنید. (وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ).
7) «رعایت اصل تناسب میان توانایی و تکلیف»: هیچ کس را جز به اندازه توانایى، تکلیف نمىکنیم. (لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها).
[2] . حجرات، 13. [۳]. تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۹ - ۳۱.
برگرفته شده از:http://ommatwaheda61.blogfa.com
انواع ظلم و ستم از دیدگاه قرآن کریم:
با توجه به آیات قرآن کریم میتوان ظلم را به سه دسته تقسیم نمود:[1]
الف) ظلم به خدا:
ظلم به خداوند مصادیق فراوانی دارد که به بخشی از آنها اشاره میگردد:
1 – شرک: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[2] همانا شرک، ستم بزرگی است.
2 – دروغ بستن به خدا: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ»[3] چه کسی ستمکارتر است از آنکه بر خدا افتراء و دروغ می بندد.
3 – تکذیب آیات الهی: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها»[4] کیست ستمکارتر از آنکه آیات خدا را تکذیب کرده و از حق روی گرداند.
4 – شکستن حدود الهی: «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[5] کسانی که از حدود الهی تجاوز می کنند، ستمکارند.
ب) ظلم به مردم:
مردم حقوقی دارند که نادیده گرفتن این حقوق و تجاوز به حریم دیگران، ظلم محسوب محسوب میشود: «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[6] فقط راه سرزنش بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در زمین به ناحق تجاوز میکنند، برای ایشان عذاب دردناکی است.
ج) ظلم به خویشتن:
آیات متعددی به موضوع ستم انسان به خود اشاره کرده است. و به طور کلی از نظر قرآن کریم هرنوع ظلمی در واقع به ظلم بر خویشتن باز میگردد: «وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون»[7] آنها نه بر ما بلکه بر نفس خود ستم کردند.
پی نوشت ها:
[1] . برداشت از کتاب: «گفتار رفیع» ج 2، ص 24 – 26 و 304 – 305.
[2] . لقمان، 13.
[3] . صف، 7.
[4] . انعام، 157.
[5] . بقره، 229.
[6] . شوری، 42.
[7] . همان، 57.
برگرفته شده از:http://ommatwaheda61.blogfa.com
شکوه پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) از بی توجهی برخی ها به قرآن:
امروز در حین مطالعه به آیه ی از قرآن کریم برخوردم که بیانگر شکایت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) از مهجوریت قرآن کریم می باشد. به طور قطع هر کسی این آیه را قرائت نماید سخت متأثر خواهد شد.
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[1]: پیامبر به پیشگاه خدا عرضه داشت: «پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دورى جستند.»[2]
در حدیثی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) «قرآن» را یکی از غریبان چهارگانه ی دنیا معرفی کرده و می فرماید:
«الغرباء فی الدنیا أربعة: قرآن فی جوف ظالم، و مسجد فی نادی قوم لا یصلی فیه و مصحف فی بیت لا یقرأ فیه، و رجل صالح مع قوم سوء»[3]
غریبان در دنیا چهار نفرند، قرآنی که در اندرون ستمگر باشد، مسجدی که در منطقه ای باشد که مردم در آن نماز نخوانند، قرآنی که در خانه ای باشد که خوانده نشود و مرد صالحی که در میان مردمان بد به سر می برد.
به راستی دوستان عزیز به نظر شما چه اموری موجب فاصله افتادن میان قرآن و مسلمین می شود؟
کمی به خود فکر کنیم، نکند ما هم جزء آن دسته از افرادی باشیم که به قرآن بی توجهی می کنیم؟
[1] . فرقان 30.
[2] . تفسیر نمونه، ج 15، ص 76.
[3] . میزان الحکمه، شماره 16517.
برگرفته شده از: http://ommatwaheda61.blogfa.com
تجارت بینظیر!!!
همه ی ما کم و بیش با مفهوم تجارت آشنا هستیم، اما تجارتی که این نوشتار بنا دارد از آن سخن بگوید با معادلات تجارتی که در علم اقتصاد از آن بحث می شود و نیز با آنچه که در میان تجار و بازرگانان رایج و مرسوم می باشد، کاملا متفاوت است.
اگر می خواهید با این نوع تجارت آشنا شوید بسم الله...
قرآن کریم در راستای تبیین این نوع تجارت می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»(1)
خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریدارى مىکند که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد.
در این آیه خداوند «خودش را «خریدار» و مؤمنان را «فروشنده» و جانها و اموال را «متاع» و بهشت را «ثمن» (بها) براى این معامله قرار داده است.»(2)
شرایط منحصر به فرد و شگفت انگیز این تجارت:
این تجارت «داراى امتیازاتى است که در هیچ تجارتى وجود ندارد»(3)
1- تمام سرمایه را خودش در اختیار فروشنده گذارده سپس در مقام خریدارى بر مىآید.(4)
2- او خریدار است در حالى که هیچ نیازى به خریدارى این اعمال ندارد، چرا که خزائن همه چیز نزد او است.(5)
3- او «متاع قلیل» را به «بهاى گزاف» میخرد «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر»: اى خدایى که عمل کم را میپذیرى و گناهان بسیار را میبخشى(6).
4- حتى متاع بسیار ناچیز را خریدار است(7):
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»(8)
هرکس به قدر ذرهای نیکی کرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید.
5- گاه «بها» را هفتصد برابر و گاه افزونتر از آن مىدهد(9):
«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»(10)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مىکند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست.
6- علاوه بر پرداخت این بهاى عظیم، باز از فضل و رحمتش آنچه در فکر نمىگنجد بر آن مىافزاید(11):
«وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(12)
و چه تاسف آور است که انسان خردمند آزاده چشم از چنین تجارتى بر بندد و به غیر آن روى آورد و از آن بدتر که متاع هستى خود را به هیچ بفروشد.(13)
امیر مؤمنان على (علیه السلام) مىفرماید:
«و انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها»(14)
بدانید که براى سرمایه هستى شما بهایى غیر از بهشت نیست آن را به غیر این بها نفروشید.
..............................................
پی نوشت ها:
(1)توبه، 111.
(2)تفسیر نمونه، ج8، ص، 148.
(3)همان، ج 18، ص 255.
(4)همان.
(5)همان.
(6)همان.
(7)همان.
(8)زلزله، 7.
(9)همان.
(10)بقره، آیه 261.
(11)پیشین.
(12)فاطر، 30.
(13)پیشین.
(14) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 456.
برگرفته شده از:http://ommatwaheda61.blogfa.com
خانوادهی که با قرآن انس داشته باشد از برکات فوق العاده ای بهره مند خواهند شد، برکاتی که تنها منحصر به آخرت نیست بلکه در همین دنیا نیز می توان ثمرات آن را مشاهده نمود از قبیل:
1) خانه ی قرآنی، ستارهای برای آسمانیان:
آموزه های دینی ما همانگونه که به نورانیت ظاهری منزل سفارش کرده به نورانیت باطنی آن نیز توجه نموده است. ما انسان ها برای نورانی نمودن ظاهر منزل، سعی می کنیم خانههایمان را در مکانهای بنا کنیم که نوری بیشتری جذب میکنند. همچنین برای افزایش روشنایی، از انواع لامپ و چراغ نیز استفاده می کنیم. اما برای نورانیت باطنی آن چه باید کرد؟
یکی از مشخصه های خانه قرآنی آن است که چنین خانه های به برکت قرآن، از نورانیت باطنی نیز برخوردار می شوند چنانکه پیامبر اعظم(ص) در این زمینه میفرماید:
«نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن... فإن البیت إذا کثر فیه تلاوة القرآن... أضاء لأهل السماء کما تضیء نجوم السماء لأهل الدنیا»[1]
با تلاوت قرآن، خانه های تان را روشن کنید، زیرا هرگاه در خانه بسیار تلاوتِ قرآن شود، آن خانه برای اهل آسمان می درخشد همانگونه که ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشند.
2) خانه قرآنی، محل ریزش برکت الهی:
امروزه به رغم اینکه از منازل کاه گِلی و خشتی خبری نیست و مسکن و خانه، با شتاب بیشتری در حال قد کشیدن هستند، همچنین با وجود اینکه میزان درآمدهای افراد رشد قابل توجهی نموده است، و نیز نعمت های الهی به طور چشمگیری در میان مردم افزایش پیدا کرده است، اما با همه اینها کمتر کسی را می بینیم که ننالد، به راستی چه اتفاقی افتاده که با وجود این همه نعمت، و باوجود این همه رفاه و آسایش نسبی که امروزه همگان از آن برخوردارند، اما باز هم بسیاری از مردم مینالند؟
چرا پدربزرگهای ما با وجود اینکه از نعمت برق محروم بودند و به جای آن از چراغ های کم فروغ استفاده میکردند، و یا به جای خانه های مجلل و شیک، در خانه های گِلی و گنبدی زندگی میکردند، و یا به جای اتومبیل های آخرین مدل، با اسب و الاغ، مسافت ها را طی میکردند، از زندگی شان راضی بودن و اینقدر نمینالیدند؟
شاید یکی از علت های این مساله این باشد که در حساب و کتاب امروزی ها، فرمولی به نام «برکت» جایش را به بالا بردن ارقام و اعداد داده است. در حالی که پیشینیان ما قبل از اینکه به اعداد و ارقام چشم بدوزند، در وهله ی نخست از فرمول «برکت» بهره میبردند و معتقد بودند که زندگی انسان با ارقام و اعداد پولی، سامان نمی یابد بلکه عامل معنویِ به نام «برکت» است که زندگی انسان را رونق می بخشد از همین رو همواره از خداوند درخواست «برکت» می کردند.
یکی از شاخصه های خانواده قرآنی این است که بر اثر انس گرفتن با قرآن کریم، از نعمت «برکت» برخوردارند.
چنانکه امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَةُ»[2]
خانهاى که قرآن در آن خوانده شود و خدا در آن یاد گردد برکتش افزون مىشود و فرشتگان در آن حضور مىیابند.
3) ورود شیطان به خانه قرآنی ممنوع:
شیطانی که به دلیل تکبر و خودبرتر بینی، از دستور خداوند سرپیچی کرد،[3] و از درگاه خداوند رانده شد.[4] نه تنها نخستین دشمن انسان محسوب می شود، بلکه از سرسخت ترین دشمنان او نیز می باشد از همین رو همواره تلاش می کند تا به هر نحوی که شده انسان را از راه راست، به بیراهه کشانده و او را گمراه کند. اما برای رهایی از توطئه های این دشمن، چه باید کرد؟
راه های زیادی وجود دارند که یکی از مهمترین آنها، تلاوت قرآن است. به گونه ای که یکی از برکات خانهی که در آن قرآن تلاوت شود، این است که مانع نفوذ شیطان می شود.
چنانکه امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ .... تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ»[5]
خانهاى که قرآن در آن خوانده شود و خدا در آن یاد گردد ... شیاطین از آن دور مىشوند.
[1] . اصول کافی، ج 2، ص 610.
[2] .کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ.ش. ج 2، ص 499.
[3] . حجر، آیه 30 – 33.
[4] . حجر، آیه 34 – 35.
[5] .کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ.ش. ج 2، ص 499.
برگرفته شده از:http://ommatwaheda61.blogfa.com